پیامبر نیز مشرکان را از این کار آگاه ساخته بود. چنان که جمله «کما زعمت؛ همچنانکه میاندیشی» حکایت از آن دارد. فرو ریختن نظام شمسی و اجرام کیهانی، گرچه ذاتا یک امر محالی نیست، ولی نسبت به مشیّت حکیمانه الهی و اراده نافذ او که نسل بشر بر روی زمین باید باقی بماند و آنها را به کمال مطلوب انسانی برساند، محال شمرده میشود و شخص حکیم هرگز کاری بر خلاف مقتضیات هدف خود انجام نمیدهد. ثانیا، از آنجا که هدف از درخواست اعجاز این است که با آن صدق گفتار پیامبر را به دست آورده و سند و دلیل بر ارتباط او با جهان فوق طبیعت تحصیل شود؛ هرگاه مورد درخواست مردم از پیامبری فاقد این خصیصه گردد، یعنی بر فرض اینکه پیامبر با درخواست آنان موافقت کند، هرگز دلیل بر ارتباط وی با جهان غیب نخواهد بود، در این صورت دلیلی ندارد که پیامبر، کاری را که مربوط به شئون و مقام او نیست، انجام دهد. اتفاقا برخی از درخواستهای آنان مانند: چشمهای از زمین بیرون آورد، باغستانی از خرما و انگور و خانه از طلا داشته باشد از این قبیل است، زیرا حفر قنات در زمین و یا داشتن باغی از نخلها و تاکها در حالی که آبها در میانشان جاری باشد و یا داشتن خانه طلایی دلیل بر نبوّت دارنده آنها نیست، زیرا بسیاری از مردم یکی از اینها را دارند و هرگز پیامبر نیستند، بلکه گاهی برخی بالاتر از آن هستند؛ در صورتی که رایحه ایمان (تا چه رسد به نبوّت) در آنها نیست. اکنون که وجود این امور، ارتباطی با مقام نبوت ندارد و گواه بر راستگویی مدّعی نبوّت نمیشود؛ انجام آن، کار لغو و بیهودهای خواهد بود و مقام منیع نبوّت از انجام امور لغو برتر است. گاهی گفته میشود که همین پیشنهادهای سهگانه آنان (چشمه، باغ و خانه طلایی) در صورتی گواه بر صدق گفتار پیامبر نیست که او آنها را از روی اسباب و علل عادی به وجود آورد، ولی اگر از راه غیر طبیعی دست به این کارها بزند؛ بدون تردید از آیات