دیگری از جانب خدا به سر میبرد، ولی دیگر نه از آن فرشته زیبا خبری بود و نه بار دیگر آن سروش غیبی را شنید. انقطاع وحی در آغاز رسالت اگر حقیقتی داشته باشد، جز نزول تدریجی قرآن، چیز دیگری نیست و اصولا مشیّت الهی بر این بوده است که وحی خود را روی مصالحی تدریجی بفرستد و چون در آغاز وحی که اول کار بود، وحی الهی پیاپی نرسید، این مسأله به صورت انقطاع وحی، تلقی گردید و هرگز نه انقطاع وحی بود و نه مسأله دیگر. از آنجا که این مسأله دستآویزی در دست نویسندگان مغرض شده است؛ به گونهای درباره آن سخن میگوییم تا روشن شود که «انقطاع وحی» خالی از حقیقت است و تطبیق آیات قرآنی بر آن اساس حقیقتی ندارد. اینک متن حادثهای را که طبری نقل کرده، بازگو میکنیم و آنگاه به نقد آن میپردازیم. وی مینویسد: هنگامی که دنباله وحی قطع گردید؛ اضطراب و شک و تردید آغاز بعثت، تجدید شد. «خدیجه» نیز مانند او مضطرب گشت و به او گفت: گمان میکنم خدا از تو قطع رابطه کرده است! او پس از شنیدن این جمله، به جایگاه دائمی (کوه حراء) متوجه شد. در این میان وحی آسمانی دو مرتبه فرا رسید و او را با آیات زیر مخاطب ساخت: «سوگند به هنگام ظهر و قسم به شب، هنگامی که تاریکی سراسر آن را فرا میگیرد؛ خدایت تو را ترک نکرده و دشمن نگرفته است. آخرت برای تو از دنیا بهتر است، به زودی خدای تو چیزهایی به تو میدهد که راضی و خشنود خواهی گشت. به یاد آر یتیم بودی، پناهت داد؛ حیران و سرگردان بودی، راهنماییات کرد؛ تهی دست بودی بینیازت کرد؛ هیچگاه یتیم را میازار و سائل را زجر منما و نعمت پروردگار خود را گفتوگو کن». [1] [1]. وَ الضُّحی وَ اللَّیْلِ إِذا سَجی ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی، وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولی، وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی، أَ لَمْ