نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 516
كه در خصوص معاد در قرآن شريف است، يا مربوط به تطوّرات و ترقيات موجودات، به خصوص انسان است؛ مثل آيه «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ^ ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِينٍ^ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ^ ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ^ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ تُبْعَثُونَ»[1] كه تمام تطوّرات انسان را ذكر مىفرمايد تا آنجا كه مىگويد: يكى از تطوّراتش هم اين است كه ميت مىشوند و از دار طبيعت بيرون مىروند و در برازخ قرار مىگيرند و از غلّ و غشها خارج مىشوند، تا اينكه روز قيامت مبعوث مىگردند.
اين گونه استدلال، اسدّ و اتقن براهين است؛ زيرا احكم البراهين، برهان لمّى است كه حد وسط، علت ثبوت اكبر براى اصغر باشد، نه آنكه حد وسط معلول باشد، [2] و در برهان لمّى هم اسدّ و احكم و اتقنش آن است كه حد وسط، علت غايى و يا علت فاعلى باشد، نه علت مادى و صورى. [3] و بيان حضرت حق، در مثل آيات سابقه كه راجع به تطوّرات است، برهان لمّى بر معاد است و علت غايى را ذكر مىفرمايد و از اعلى البراهين است. البته تطوّرات انسان به طرف غايتش، طبعى بوده و اگر عايق و مانعى نباشد، طبعى است كه هر موجودى به غايتش مىرسد و اين طبعى هر موجودى و ذاتى آن است اگر چه به اعطاى تكوينى مكوّن موجودات باشد؛ چون هر موجودى طبعاً به طرف غايت خود سير مىكند؛ چنانكه اگر عايقى نباشد، نطفه در حال سير به طرف علقه است و علقه اگر عايقى نباشد طبعاً در سير الى المضغه است، و هكذا تا آنجا سير مىكند كه از آن، خلق آخر؛ يعنى موجود مجردى انشا مىشود.
شايد تعبير به انشا به خاطر آن است كه چون مجردى از مادى خلق شده، انشا است و هنگامى كه از مغز و باطن مادى به قدرت يد كامله، موجود مجردى بيرون كشيده