نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 3 صفحه : 515
طورى كه مربوط به مبدأ نباشد؛ چون مبدأ آن حرارت- كه ذات شمس است- از اوست، وجودى كه استظلالى و مستظلّ از مبدأ و عين تعلق است، آثارش هم استظلالى و عين تعلق است و با اين نظر تعلقى، چيزى نيست، حتى اشياء و ماهيات نيستند؛ براى اينكه ماهيات، ظلّ وجودات و مستظلّ از وجودات هستند و وجودات با آن حقيقت تعلقى كه دارند، از آن وجود قائم بالذات و نور بالذات، مستظلّ هستند و لذا كل المحامد يرجع إليه و اگر شاعرى هم شعر خوب گفته باشد حمد اين شاعر راجع به حق مىباشد؛ براى اينكه هر چه اين دارد، از آن جاست، نه مثل عطايى كه انسان از جيب خود برمىدارد و به ديگرى مىدهد، بلكه به معناى تعلقى و ربطى و معلولى است و لذا حقيقةً محامد براى اوست و هيچ چيز صفا و كمالى از خود ندارد، و چون ذاتاً هر كمالى متعلق به اوست؛ اگر چيزى كمالى دارد، كمال تعلقى و جلوه كمال و جمال اوست، حتى حمدى كه گفته مىشود، باز از اوست؛ چون از وجودى است كه متعلق الذات به اوست، و شايد براى همين است كه قبل از «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» است كه به اسم آن رحمن و رحيم، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» است. يعنى: به واسطه اسمى از اسماء او كه تحت رحمانيت و رحيميت اوست، حمد او گفته مىشود.
بالجمله: لازم است حق هر چيزى را براى آن قائل شد، حق خداى و مبدأ اول را بايد فهميد و حق طبيعت هم كه چه نحوهاى است بايد به خودش رد كرد، و نظام وجود را به آن طورى كه هست، بايد ملاحظه نمود.
بحثى پيرامون آيات معاد
آخوند رحمه الله بعد از تمام حرفهايى كه عليه فخر رازى گفته است، مىگويد: همه آياتى كه حول و حوش معاد صحبت مىكند، بر دو منهج شريف دور مىزند: يك منهج از جهت علت غايى است، و منهج ديگر از جهت علت فاعلى است؛ [1] براى اينكه آياتى