نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 93
چون مِن جميع الجهات لا بشرط است حتى از قيد لا بشرطى.
اين است كه مىگويند «الانسان حيوانٌ ناطقٌ» و اگر لا بشرط قيد ماهيت بود، لازمهاش اين بود كه بگويند: «الانسان حيوانٌ ناطقٌ لا بشرط».
بعد از ذكر اين مقدمه مىگوييم: افراد كثيرهاى از اغلب طبايع در اين عالم حس و شهود كه عالم كثرت است موجود است. پس آنچه از همه قيود عارى است وقتى كه پاى به اين عالم، كه عالم قيد است، گذاشت مقيد مىشود، اما نه در مرتبه ذات؛ چون قيد مخصوص به اين عالم است. بنا بر اين در صورتى كه افراد تكثر پيدا كند او هم متكثر مىشود. اين است كه شيخ گفته است: انسانيت در زيد غير از انسانيت در عمرو است [1] و مجلس مجتمع از انسانها يك انسان نيست، مجتمع از افراد انسانهاست.
اما نسبت به سخن رجل همدانى كه چطور انتزاع شىء واحد از اين متكثرات ممكن است؟ گوييم: انتزاع از نزع است و معناى آن اين است كه قشور را جدا نموده و ملقى عنه و لُباب را اخذ نماييم، يعنى عقل هنگامى كه به فردى مانند زيد كه مىخواهد به عالم ديگر برود توجه مىكند، قشورى را كه در اين عالم حس به خود گرفته از آن القاء نموده و مىاندازد؛ چون قشر عالم حس به عالم ديگر راه ندارد و قشورى را كه لُبّ در عالم خيال به وديعت گرفته، ضمن مسافرت و عبور از آن عالم، تسليم نموده و موكّلان عالم وهم، قشور عالم وهم را در سير از آن عالم، از او گرفته و آنچه قابل عالم عقل و مغز و لُبّ است در عالم عقل قدم مىگذارد. و همچنين عقل، فرد ديگرى را هم كه با اين عوامل ظاهريه تحت نظر آورده، بايد از اقشار و زوايد منسلخ نمايد تا به عالم عقل قدم گذارد و لبّ اين فرد هم- با كمال انطباق- با لبّ فرد قبلى متحد بوده و به اندازه سر مويى با او تفاوت نداشته و در عالم عقلانى وحدت پيدا مىكنند.
پس طبيعت من حيث هو، نه كثير است و نه واحد، الّا اينكه در عالم عقل به قيد وحدت پاگير مىشود و در عالم حس و شهود اگر افراد كثير شد به قيد كثرت مقيد مىشود. و نحوه انتزاع و قبض اين است كه عقل دم عزرائيلى دارد و چنانچه گفتيم
[1] رجوع شود به: شفا، بخش الهيات، ص 394 و نيز: رسائل شيخ الرئيس، ص 471.
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 93