نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 56
طرف حركت كرد، مثل اين است كه ناقص رو به كمال گذاشته است و در اين صورت با توجه به مرتبه نقص بر آن «ممكن» اطلاق شده و با توجه به حركتش به اوج وجود «واجب» گفته مىشود.
و لكن أولى اين است كه طريقه صدر المتألهين را پيش كشيم، [1] و آن طريقه اين است كه امكان به دو لحاظ اطلاق مىشود:
يكى به ملاحظه ماهيات و دقت در ناصيه آنها و ديدن سواد الوجهى آنها، كه آن نقطه سوداى لا اقتضائى است و در جنبه او حركت به يك طرف نيست.
و ديگرى امكان بالنظر الى نظام الوجود است و ملاحظه اينكه اين نظام وجود، نظام فقر و عين فقر و صرف التعلق و الربط است و اشعه و اظلّه يك مبدأ است و تنزل نور حقيقى است و به نحو فىء الشىء نسبت به شىء است؛ چون مرتبه نازله از يك وجوب ذاتى محكمى است كه اين وجودات تجليات اوست و صور متجلى نسبت به خود متجلىِ تام، ناقص است. و به لحاظ اين فقر، فىء ممكن است، ولى چون فىء وجوب ذاتى است به لحاظ سنخيت با واجب، واجب است.
[1] رجوع كنيد به: اسفار، ج 1، ص 83- 90 و 206؛ و نيز: ج 3، ص 253.
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 56