نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 42
چنانچه اگر در «آن» و طرفى از زمان به وجود دفعى موجود شود در اين وجود، امكان و استواء طرفين با او باقى است. و اگر موجودى دو ساعت زندگى داشته باشد، باز اين لازمه و سواد الوجهى را داراست. اگر ترقى نماييم؛ موجودى صد ساله باشد، باز امكان همراه اوست، اگر صد هزار ساله نيز باشد باز امكان به خط جلى بر ناصيهاش مرقوم است. و هكذا اگر موجودى باشد كه لا أوّل لأوّله و ازلى باشد و وجودش از ناحيه علت قديم، قديم باشد. پس از اين جهت براى قائل شدن به شىء قديمِ ممكن مانعى نيست.
تا كنون با نظر به حقيقتِ ماهيت و با نظر به امكانى كه در باب ماهيات است- يعنى استواء طرفين و لا اقتضاى ذاتى- مطلب اثبات شد به طورى كه اگر اين امكان را بعد از آنكه در نظام سلسله موجودات قرار گرفت مدّ نظر قرار داده- به شرط آنكه بازارى نشده باشى و در مدرسه بزرگ شده باشى- از اين سلسله موجود جهتى را كه امكان و لا اقتضاى ذاتى باشد، انتزاع خواهى نمود. ولى مطلب از اين روشنتر، و حق امتن است از اينكه به اعتباريات بر آن استدلال كنيم.
اگر بگوييم: امكانى كه در باب وجود گفته مىشود همان حقيقة التعلق و حقيقة الربط است و ماهيت- غلّت ايديها- با امكان ذاتى خود در كنارى ايستد، و لكن اين وجودات ظلّيه سايهاى از علت و وجودشان فقر و افتقار محض است، آيا ممكن است بگوييم: اگر فقير دو ساعت وجود طفيلى داشته باشد فقير است و اگر صد سال هم باشد اين ظلّ كه بنفسه شىء نيست، حقيقة الحاجة و الافتقار است و فقير است و به مبدأ نيازمند است. و لكن اگر هميشه دريوزگى وجود از ذى وجود داشته و هميشه عين ربط و تعلق به غير باشد، اين حاجت و فقر دائمى موجب اين مىشود كه فقر و حاجت از بين برود؟ نه چنين نيست بلكه اين يؤكّد الحاجة و يؤكّد الفقر و الافتقار.
اينك حدوث را معنى نموده و ببينيم آيا از معناى خود حدوث راهى مىتوان پيدا كرد كه حدوث مناط حاجت هست يا نه؟
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 42