نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 306
وجود قرار گرفته و حتى آن جماد و سنگى كه به طرف مركز حركت مىنمايد، غايتى است. منتها به تناسب حال هر كدام، علم به صلاح اتمّ و اكمل و اصلح كه در مبدأ اعلى است، به او سرايت نموده و در تمام موجودات، آن علم به صلاح وجود داشته، منتها تنزل كرده است. حتى در حركت سنگ به مركز هم، آن علم به صلاح بوده، منتها در مرتبه ضعف و قوه طبيعى است.
و الحاصل: هر فعلى از افعال كه از انسان و لو در خواب صادر مىشود مقارن با اراده و ملازم با غايت است، البته بايد توجه كرد كه فعل از چه مبدئى سر مىزند. تو گمان مىكنى كه حركت حيوانات بىغايت است؟ خير حركت او به طرف مزرعه خيلى برايش لذيذ است. و تو گمان مىكنى كه فعل طفل بىغايت است؟ غافل از اينكه بىغايت نيست، منتها چون طفل غايت فكرى ندارد، تو گمان مىكنى بىغايت است، و الّا مبدأ فعل او كه شهوت طبيعى است، بر او مترتب است.
و بالجمله: مبدأ هر چه باشد، غايت متناسب با اوست. غايات مبدأ شيطانى، لطف روحانى نخواهد بود. از كژدم چه توقعى غير نيش دارى؟! مگر طبيعت او و مبدأ حركات او غير نيش زدن است؟!
و بالجمله: محال است كه غايت با مبدأ مناسب خود، ملايمت نداشته باشد.
فرق بين عبث، جزاف و عادت
اگر فعلى براى مبادى قريب و اقربش، ذو غايتين باشد- البته مخفى نماند كه مبادى عبارت از تصور شىء و تصديق به فايده آن، و مرتبه اشتياق و مرتبه همت نفس است، پس هر يك نسبت به ديگرى قريب و اقرب خواهد بود، مثلًا همت نفس از شوق، به فعل اقرب است- اين گونه كه غايت شوقيه، يعنى «ما لأجله الحركه» و غايت طبيعيه، يعنى «ما إليه الحركه» يكى باشد. مثل اينكه انسان بخواهد اين طرف و آن طرف حياط قدم بزند كه خود اين طرف و آن طرف رفتن محبوب و مشتاق إليه اوست؛ چنانكه «ما إليه الحركه» هم همين است در صورتى كه مبدأ اين فعل تخيل باشد نه فكر- و الّا فعل
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 306