نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 30
نموده، و يا عدم آن را. و على اىّ حال، اراده ازليه، يا علت تامه اين شىء بوده يا نه، پس در حد وسط منتظر نيست. [1]
ماهيات و اشياء و قاطبه موجودات؛ اعم از ماضوى و استقبالى، در دو صف قرار گرفتهاند: يا به جاده وجود مسوق هستند و يا به وادى عدم افتادهاند و به ضرورت پيچيده شده و در حال انتظار لا اقتضائى ذاتى باقى نماندهاند و اراده ازليه خداوند لا يتغير است و ازليت آن عين ابديت آن است و ابداً هر چه باشد، ازلًا همان است و دست تغيير از دامن قدس او كوتاه است. گرچه شفاعتها و بداءها زمين خورده و آيات صف اندر صف و اخبار پشت اندر پشت ايستاده و بر آنچه منافى وجوب وجود و واجب لذاته است دلالت نمايند. در مواردى كه عقل اجازه مىدهد بايد تأويل نمود، و در مواقع عجز بايد علم آن را به خود آنها رد نمود
زيرا در هر چه شائبه امكان باشد، بايد دامن قدس را از آن منزه دانست و اصل حكم را نبايد به اخبار يا آياتى كه «لا يعلمه إلّا اللّه» نقض نمود. اگر چه در جاى خود شفاعتها درست بوده و اوراقى در تحقيق آنها تسويد و سطورى تسطير شده و همه منظم بوده، بدون آنكه از برهان خارج شوند.
و بالجمله: منظور آن است و لو به فرض دستگاه شفاعت و ادعيه و راز و نياز خراب گردد غبارى از آن برنخاسته و دود، چشم عقل را نمىگيرد، و لكن اگر به اصل محكم جسارت نماييم، غبار جهل و نادانى عالم را گرفته و چشمهاى عقول پر دود و دوداندود مىشود.
قد لزم الإمكانُ للماهية
و حاجةُ الممكن أوّلية
مخفى نماند: كه عليت و معلوليت در وجود است و آنچه اصالت دارد قابل تأثير و تأثر مىباشد.
پس بدان كه لازم، سه قسم است: لازم وجود خارجى، لازم وجود ذهنى، لازم ماهيت.