نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 290
خود و قواى خود مىباشد. پس به ذات خود، جميع اين قوا را به وجود واحد بسيط مىداند؛ چون اين قوا عين نفس است، پس با علم متقدم بر وجودات، اين قواى متكثره را مىداند و به علم خود به آنها عالم است و علم نفس به اين قوا و وجودات متكثره علم ارتسامى نيست.
و حاصل اينكه: نفس، قوا را به هر نحوى كه فعلًا حاصل است و چشم مىبيند و گوش مىشنود، با علم متقدم بر آنها مىداند، منتها به واسطه اشتغال به طبيعت و حجابات اشتغال، علم به اين علم ندارد؛ مگر اينكه استكمال حاصل شود.
و بالجمله: علم بالرضا و علم بالتجلى براى نفس ثابت شد.
و اما علم عنايى- يعنى علم به چيزى باعث فعل آن چيز، بدون قصد شود-: مثل اينكه تير آهنى دو گلدسته را به يكديگر وصل كند و عرض آن چهار وجب باشد، البته وقتى كه انسان روى زمين راه مىرود، بيش از چهار وجب عرض زمين جاى ديگرى نمىخواهد و لكن زمانى كه بر روى تير آهن راه مىرود توهّم سقوط كرده و اين علم به سقوط باعث سقوط مىگردد. و هكذا اگر انسان در جاى تاريكى قرار گرفت توهم جن نموده و اين توهم موجب وحشت شده و رنگ مىپرد و دل مىطپد؛ با اينكه چيزى نبوده بلكه صرف توهم است. و چه بسا انسان فرار كرده و گاهى اين توهم به جايى مىرسد كه انسان آن صورت را به واسطه قوه توهم، تجسم داده و آن را مىبيند و بسا با آن گلاويز مىشود؛ با اينكه جنى در كار نبوده بلكه خود نفس است.
انسان چيز عجيبى است، خودش از خودش منفعل مىشود، خودش جن مىشود و خودش از خودش مىترسد؛ فعل از خود او و انفعال از خود اوست، مثل آنكه در خواب كابوس ديده سينهاش سنگينى مىنمايد.
و اما فاعل بالقصد بودن نفس: پر واضح است كه نفس غايت و فايدهاى را تصوير نموده سپس راه آن غايت و فايده را ملاحظه مىكند و بعد به آن فايده اشتياق پيدا نموده تا به حد شوق مىرسد و آن گاه براى وصول به آن، راه خاصى را تشخيص مىدهد.
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 290