نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 291
و فاعل بالطبع بودن نفس نيز ظاهر است؛ زيرا گفتيم: چون نفس در عالم طبيعت، طبيعى است، جاذب است، ماسك است، هاضم است، پس افعال جذب و امساك و هضم بر مجراى طبيعى از نفس حاصل مىشود.
و اما نفس فاعل بالقسر است؛ زيرا نفس به واسطه اتفاق سبب خارجى، مثلًا به خاطر ناملايم بودن غذا يا هوا، حرارت حُمائيه توليد نموده، از اين راه طبيعت را قسر مىكند. مثلًا نفس در آن مرتبه كه جاذب است و صحت طبع دارد، به واسطه اختلاط عناصر و قوت يكى از آنها، آن طبيعتى را كه خودش در آن مرتبه، آلت بوده و طبعش موافق با آن است، قسر مىنمايد. مثلًا در موقع تنزل در طبيعت، جاذب، نفس است الّا اينكه مرتبه ديگرى اين مرتبه را كه يك ميزان صحت طبعى دارد، قسر مىنمايد. و اين خود همان قوه جاذبه است كه فى المثل اسهال ايجاد مىنمايد، منتها اين فاعليتش بالقسر است.
نفس فاعل بالجبر است: مثل آنجايى كه نفس خيّرى را بر ظلم به يتيمى، اجبار مىنمايد.
و اما فاعل بالتسخير بودن نفس: براى اين است كه گفتيم قوا عين نفس است چون نفس فى وحدتها كل القوى است در صورتى كه همه قوا مسخّر نفس است. در حقيقت مرتبهاى از نفس مسخّر مرتبه ديگرى از آن است، پس نفس در يك مرتبه مسخِّر و در مرتبه ديگر مسخَّر است.
بعد حاجى بر نكتهاى تنبيه مىفرمايد و مىگويد: سرّ اينكه نفس مىتواند فواعل ثمانيه باشد، اين است كه نفس تمام منازل وجود را سير نموده و در مرتبه ادنى با دانى است و در مرتبه فوق و غيب با آنچه غيب است، غيب است و در نهايت دنائت و در نهايت اعلائيت است؛ چون نمونهاى از توحيد «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»[1] است و متعلم به تمام اسماء حق؛ اعم از تنزيهيه و تشبيهيه است. پس چنانكه او عالم غيب الغيوب است، هكذا نفس هم چنين است و چنانكه او «يَعْلَمُ خائِنَةَ