نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 289
به واسطه صور باشد و علم نفس به صور كلى است و چون كلى است، حركت خاصه متحقق نمىگردد.
و اگر بگوييد: علم به صور جزئى، در ذوات اين قوا حاصل مىشود. مىگوييم:
انتقاش صور جزئى در اين قوا عبارت از استعمال اين قواست و ناگزير بايد علم به استعمال قوا و قوا، قبلًا باشد.
اگر باز بگوييد: اين علم كلى است. مىگوييم: كلى متحقق نمىگردد، و اگر بگوييد:
جزئى است، مىگوييم: در كجا حاصل است آيا در ذوات اين قوا؟ اگر در ذوات آنها باشد باز استعمال است و در استعمال، از علم به استعمال و آنچه نفس آن را استعمال مىكند، ناگزير است و اين گونه، تسلسل لازم مىآيد.
اشكال ديگر اينكه: در مباحثى از الهيات دو قاعده خواهد آمد: يكى «كل عالمٍ مجردٌ» و ديگرى «كل مجردٍ عالمٌ». [1] پس نفس بايد در مقام عالميت به شىء ديگر، مجرد باشد. و چون گفتيم: عاقل با معقول متحد است، لازم مىآيد معقول هم مجرد باشد. اگر نفس به ذوات اين قوا عالم باشد در صورتى كه قوا جسمانى هستند چون وجود آنها للماده است، پس انخرام آن قاعده كه عالم مجرد است، لازم مىآيد.
و يا اينكه آن صور جزئيه در خود اين آلات نبوده، بلكه در آلات ديگرى است، با اينكه نفس غير اين آلات، آلات ديگرى ندارد. باز كلامى را كه قبلًا گفتيم نقل مىنماييم كه: انتقاش صور در آن آلات، استعمال بوده و در استعمال- در صورتى كه حضورى باشد- علم به استعمال و آنچه استعمال مىشود، لازم است.
پس اگر صورت آن استعمال كلى باشد، استعمال متحقق نمىشود و اگر جزئى باشد، بايد در آلت باشد و اگر آن آلت خود اين آلت باشد، اشكال فوق پيش مىآيد و اگر غير اين آلت باشد، علاوه بر اينكه نفس غير آلات ظاهره آلات ديگرى ندارد، باز به آن آلات نقل كلام شده و تسلسل لازم مىآيد.
و اما نفس فاعل بالتجلى است؛ چون نفس بسيط است، و لذا جامع جميع شئون