نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 272
ادراك موجودات عالم قشر و طبيعت به روى او مفتوح باشد، بلكه بايد بصر غيبى به بصر شهادتى تنزل يابد.
گمان نشود كه عقل در درك عوالم، اوهام است و واقعيت نداشته و مدرك و مدركى در بين نيست.
بلكه سمع و بصر و ذوق و لمس در درك اين گونه مدركات، شهودى نبوده و غيبى است؛ چنانكه در مورد درك وجودات برزخيه، اين معنى ثابت است كه اگر تو در خواب شدى، صدايى مىشنوى و متلونات و الوان متميزه را از هم تشخيص مىدهى، حقيقت كام و ذوقت با طعومات، شيرين و منفعل مىگردد، با اينكه اصوات طبيعى در بين نبوده و قرع و قلع عنيف در هوا اتفاق نيفتاده و الّا بايد كسانى كه پهلوى تو نشستهاند، آن صدا را شنيده و حال آنكه آنها مستريح السمع بوده و باب سمع طبيعى آنها، مقروع واقع نمىگردد.
چون صوت طبيعى در بين نيست، بلكه آن صوت برزخى است و با اينكه قرع و قلع عنيف در هوا نيست، سمع آن عالم را منفعل مىنمايد. و هكذا ذوق آن عالم و بصر آن عالم يعنى بصر غير طبيعى، منفعل گشته و تمييز الوان و رنگها اتفاق مىافتد.
پس در آن مقام سمع و بصر و ذوق هست؛ چنانكه كسانى كه به حقايق امور عالمند، يعنى خانواده عصمت آل محمد عليهم السلام فرمودهاند كه: بشر به واسطه اشتغال به عالم طبيعت از عالم غيب بىخبر بوده و اشتغال به هوى، غيب را بر او مستور داشته است. اين است كه در حيوانات، به واسطه عدم غور آنها در عالم طبيعت، اين مرتبه ميسر است، چنانكه انبيا وقت چوپانى مىديدند، گله ظاهراً بىجهت رم مىكرد، جبرئيل بر حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم نازل شد و كيفيت را بيان نمود كه آنها صداى معذبين را مىشنوند و لذا رم مىكنند. [1]
و البته وقتى از طبيعت اعراض شد، اين معنى حاصل مىشود؛ اعم از اينكه اعراض به واسطه فطرت سليمه الهى باشد كه به وسيله مقدسات دست مىدهد. و يا اينكه