نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 257
دو چيز نيست، يكى نور و يكى عدم ظلمت به طورى كه عدم ظلمت از مقومات ماهيت نور باشد.
پس بنا بر اصالة الوجود، ماهيات، حدود وجودات است. بنا بر اين ماهيات، حدود وجودات محدوده را بيان مىنمايند و چون براى وجود واجب الوجود حدى نيست؛ لذا ماهيت ندارد. اصل حقيقت آن، اصل وجود بسيط منبسط است. اين است كه: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ».[1]
و بالجمله: در تعريف وجودى كه حد ندارد، از ماهيات كه حاكى از حدودند خبرى نيست. و اما وجوداتى كه محدود به حدى هستند، علاوه بر آنكه اصل وجود و تكه بسيطه از وجود آنها تعريف لازم دارد- مثل اينكه به موجود، عالم، قادر، حى، تعريف شود- حدود آنها را هم بايد با ماهياتشان، مثل جوهر، جسم، داراى «كيف» كذا و «كمّ» كذا و «اين» كذا و ...، بيان نمود، البته اينها از عوارض وجود و تشخص نبوده، بلكه از امارات او مىباشند.
مثلًا اگر در تعريف عقل بگوييم: «جوهرٌ» جوهريت در حقيقت عقل داخل نبوده، بلكه اماره بر آن است. البته اين امارات، از قبيل كيف و كمّ و جوهر و غيره، يك مرتبه خاصه از وجود را در يك نقطه و حد از حدود اين ماهيات بيان نمىكنند، بلكه مراتب حدودات- مثلًا در عالم طبيعت حد كمّى و كيفى و جوهرى- را على الاطلاق بيان مىنمايند.
مثلًا ماهيات جوهرى و جسمى و كمّى و كيفى كه در عالم طبيعت، نفاد داشته و عرض عريضى دارند و داراى حدود مىباشند، ما دام كه در عالم طبيعت هستند در مسير كمال بوده و به مدارج اين حدود ارتقا مىيابند، پس در يك حد از اين حدود، راكد و واقف نيستند. لذا در بيان تعريف، حد وجودات محدود، اخذ شده و با عرض عريضى كه دارند، اماره تشخص واقع مىشوند.
مثل آنچه در مزاج گفتهاند كه مزاج انسانى صاحب عرض عريضى است، مثلًا