نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 230
فقدان سعه وجود است و صغر حجم در حقيقت اين قطره كه فاقد كمال وجودى است، داخل نبوده و صورت مائيه مقوم اوست، و لكن اين فقدانات را داشته تا وارد بحر شده و حد وجود آن به هم بخورد. گرچه حقيقت مائيه خود را گم نمىكند، و بحر جامع حقيقت مائيه اوست «مع زيادةٍ».
همچنين اگر هيولى و قوه محض وارد بحر جسميت شود، حقيقت وجوديهاش باقى است و تنها آن حد از دست مىرود. و هكذا اگر اين صورت جسميه به حركت جوهريه حركت كرده و وارد بحر عنصريت شود. و همچنين تا وارد بحر انسانيت گردد كه تمام حقايق در اين بحر موجود است، اما به طورى كه اين بحر فاقد فقدانات آنهاست.
پس فقداناتى كه در مراتب نازله است، در نفس بسيط انسانى نيست و ما گفتيم شىء به آنچه اصل جوهر اوست، متقوم است، نه اينكه مركب از اصل جوهر و فقدانات باشد. مثلًا نور، به حيثيت نوريه متقوم است، نه اينكه مركب از حيثيت نوريه و فقدان چيزهاى ديگر باشد و الّا لازم مىآيد، مركب از فقدانات غير متناهى باشد.
چون اگر گفتيم ماء مركب از صورت مائيه و فقدان صورت ترابيه و فقدان صورت ناريه و فقدان صورت علقيه است، اين محذور لازم مىآيد.
بنا بر اين اگر بخواهيم شىء را تعريف نماييم، بايد به آن صورت اخيره كه كمال اتمّ اوست تعريف كنيم، و الّا اگر بخواهيم از آن مراتبى كه در حد نقصان است به جهت معرفى وجودى كه در مرتبه خاصه قرار گرفته و ضعف دارد، مفهومى انتزاع نماييم، آن را از حاقّ خود آن ذات انتزاع مىكنيم؛ نه اينكه حد هم جزء منشأ انتزاع باشد، بلكه به ملاحظه حد و نقصان ذات، مفهوم از خود ذات انتزاع مىشود.
و الحاصل اينكه: با ملاحظه حد، عنوانى از خود ذات انتزاع مىنماييم تا آن عنوان در آن مرتبه، معرف ذات باشد. اگر اين عناوين و مفاهيم را در تعريف وجود در مرتبه كمال داخل نماييم، از باب لا علاجى است و الّا فقدانات در حقيقت فعليه داخل نيست.
پس اگر در مقام تعريف انسان بگوييم: جوهر، جسم، عنصرى، نامى، حيوانى،
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 230