نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 227
متعدده است در آن منطوى است.
پس با اينكه صورت اخيره بسيط است «مع بساطته» جامع كمالات نازله به نحو اعلى و اشدّ و به نحو اكمل و ابسط است. مثلًا سيب كه در زمان طفوليت به رنگ زرد است حقيقتى است كه اين رنگ به آن حقيقت قائم است. و لكن اين حد به گونهاى مقوم محدود است كه چون موجب نقصان است داراى حقيقت نيست. نه اينكه حد وجود و نقصان چيزى باشد و آن حقيقتى كه اين لون به آن متقوم است چيز ديگرى باشد و مجموع آنها رنگ زرد فعلى را تشكيل داده باشد. پس اگر فرض كنيم كه سيب از اين مرتبه ضعف زردى ترقى نموده تا به رنگ سرخ كامل رسيده، مىتوان گفت اين رنگ سرخ فعلى جامع تمام آن رنگهاست به طورى كه در كمال بساطت و وحدت همه آنهاست و «مع وحدته» به نحو اعلى و اشد تمام كمالات مراتب سابقه است و با يك نظر ديگر مىتوان گفت غير آنهاست.
اما اگر بگوييم يك وجود است و با هويت بسيطه خود، عين مراتب است، منتها اين تكه وجود سابقاً ضعيف بود به خاطر اينكه حد ناقص، آن را ناقص كرده بود فعلًا همان وجود است با فقدان آن فقدانات، حرف صحيحى نيست. زيرا معلوم است فقدان امر عدمى است و به هيچ وجه در تقوم شىء دخالت ندارد. آنچه شىء به او متقوم است، امر وجودى است، نه اينكه عدم و وجود جمع شده و يك مركبى كه حقيقت آن مركب از عدم و وجود است، تشكيل مىدهند.
و به عبارت ديگر: نور ضعيفى كه در اين نشئه مىبينيم در مقابل نورى كه در اطراف جرم آفتاب است، از ضعف و چيز ديگرى مركب نيست؛ زيرا ضعف، امر عدمى است و شىء نمىتواند به امر عدمى متقوم باشد، بلكه آنچه اين نور به آن متقوم است اصل ذات است به طورى كه ضعف در تقوم آن دخالت ندارد. بلكه حد آن است و حد الشىء از حقيقت شىء خارج است.
و الحاصل: دو درجه بودن در حقيقت نور داخل نيست، بلكه حقيقت نور آن است كه تعينش به دو درجه بودن است. و همچنين نور قوى، اين طور نيست كه نور يك
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 227