نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 22
وجود است كه او را كلمة النور و كلمه نور الوجود خوانند. تعيناتِ وجود و نقص از اين شجره خبيثه ماهيات آمده است. اصل كلمه نور الوجود، همان تابش و اشراق نور الوجود است و آن افاضه از حق است. اين معناى قول خدايى است. لذا گفتهاند:
و اگر اين افق تعينات را زير پا گذارده و از كنگره و اوج نگاهى به عالم بياندازيم، صرف الوجود را مىبينيم، اگر چه اين وجود داراى مراتب است و لكن اين مراتب از خود وجود است و وجود داراى ماهيت نيست، صرف الكمال است. و اين وجود كامل بدون ماهيت كه عبارت از افاضات و اشراقات است در تمام عوالم منبسط است.
و اين حقيقة النورية فىء وجود حق است كه از كنگره شامخه حقيقت خود ظلّى به تمام عالم انداخته است، اين است كه آن مرد گفت: «لب بام آمدى و قاليچه تكاندى، قاليچه گرد نداشت خودت را نماياندى».
خلاصه اينكه: از اين نور محسوس بگذر و يك موجودى را فرض كن كه قرب به حق دارد و صرف الكمال است كه او در عالم به اذن اللّه فعال است و در تمام عالم منبسط است و تعينات را زير پا گذار. اين است كه مىتوان به عالم جبروت در لسان الهى حق، عالم امر گفت؛ زيرا تمام نقصها در آن جَبْر شده، و نقص از كثرات و تعينات است.
اين ماده و طبيعت است كه در اقصاى وجود قرار گرفته، كثراتى و منيّتى پيدا شده است. مىگويى: من اينجا و خواجه حافظ در شيراز. در اين گوشه عالم كه اشراق در ضعف قرار گرفته، ماهيات مختلفه و تعينات متعدده حاصل است و آتشهاى افتراق زبانه مىكشد. از اين روست كه اولياء اللّه فرمودهاند: «جزنا و هي خامدة» [4] آمديم و