نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 213
«حيوان ناطق». البته معلوم است كه اين الفاظ در لغت عرب اسماء اصوات حيوانات بوده، فلذا قابليت اينكه جزء ذات به شمار روند ندارند.
و الحق: هر يك از مراتب، مرتبه خاصى از حيوانيت است و انسانيت مرتبه اعلى و كامل آن است. و الّا اگر هر يك از اين صاهليت و ناهقيت و غيره، ذاتى بودند، طبق قاعدهاى كه بعداً ثابت خواهد شد، لازم بود انسان جامع همه اينها باشد. بلكه چنانكه گفتيم: حق اين است كه هر يك از آنها مرتبه خاصى از حيوانيت است؛ زيرا كمال وجودى به اندازه محيط ادراك مراتب و طبقات است. البته محيط ادراك بعضى از حيوانات از محيط ادراك بعضى بيشتر است؛ لذا در اخبار است كه حضرت خاتم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من كه مشغول چوپانى بودم مىديدم گوسفندان يك مرتبه رم مىكنند، جبرئيل نازل شد كه اينها صداى اموات را مىشنوند. [1]
پس اينها هم داراى مكاشفه بوده و به كمال خويش مىافزايند تا سير طبيعى خود را انجام داده و به آخرين منزل كه سرمنزل تجرد است برسند. اين است كه در قرآن مُنْزَل است: «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ»،[2] بلى بايد سير طبيعى نموده تا به كمالى كه سير طبيعى انسان به آن منتهى مىشود برسند.
سير طبيعى انسان اگر براى او موت اخترامى اتفاق نيفتد، به كمال عاليه كه خروج از عالم طبيعت است، منتهى مىشود. و لكن منتهى شدن به آن در صورتى است كه انسان اين راه را مستقيم رفته و سلامت از اعوجاج داشته باشد.
اين است كه در قرآن وارد شده است: «سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»[3] و معصوم فرموده است: