نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 199
چون در آن مبحث نگفتيم ماهيت اصلًا موجود نيست، بلكه آنجا گفتيم آنچه در مرحله اول از مصدر صادر شده وجود است و لكن ماهيت بالعرض موجود است.
و الحاصل: وجود ماهيت اساساً و مطلقاً- اعم از اصلى و عرضى انكار نمىشود- بلكه وجود اصلى آن انكار مىگردد و ما در اينجا مدعى هستيم كه ماهيت فى الجمله موجود است؛ گرچه به وجود عرضى و به تبع وجود موجود باشد.
علاوه بر آن: اينكه اصالت از آن وجود است و ماهيت نيست، ذوق عرفانى است و ما به مرتبه عارف نرسيديم؛ او مىگويد: «ليس فى جبّتى الّا اللّه» و «العالم خيال فى خيال لم يخلق قطّ» ما براى دنيا بر سر هم مىزنيم.
پس به نظر من و تو كه من و تو و او مىگوييم؛ نمىتوان گفت: ماهيت نيست.
و بالجمله: معناى عبارت حاجى: «و هو؛ اى الثانى بكلى طبيعى وصف» لا بشرط مقسمى است نه لا بشرط قسمى؛ زيرا لا بشرط قسمى امر عقلى است چون عقل لا بشرطيت را در آن اعتبار كرده، پس براى آن وجود خارجى نيست.
و وجود لا بشرط مقسمى از وجود دو قسم آن، يعنى ماهيت بشرط شىء و ماهيت بشرط لا به معناى ثانى كه به معناى ماده بود، كشف مىشود؛ زيرا چطور مىشود قسم شىء موجود باشد و مقسم آن موجود نباشد. در صورتى كه قسم، همان مقسم با انضمام قيدى است؟ پس اگر اين بشرط لا و بشرط شىء از اعتبارات عقليه بود از وجودات عالم عقل بوده و در خارج موجود نخواهد بود. اين است كه سابقاً گفتيم:
غير مقسم هيچ يك از اقسام موجود نيست.
سپس حاجى مىگويد: بين مقسم و قسم حمل مواطات است اگر قسم، يعنى بشرط شىء را كه موجود است بر مقسم حمل كنيم، حمل مواطات است و حمل مواطات متقاضى اتحاد در وجود است و اين نحو از استدلال بر وجود طبيعى أولى و اخفّ مئونةً از آنچه مشهور گفتهاند مىباشد؛ زيرا مشهور مىگويند: كلى طبيعى جزء شخص است و شخص موجود است، پس جزء الجزء موجود است. وجه اولويت استدلال ما اين است كه ماهيت جزء تحليلى است و جزء تحليلى عند العقل موجود
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 199