نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 198
شده و حمل مىنماييم. اين سخن در حمل اوّلى بود.
و اما دو قسم حمل ديگر هست:
يكى حمل مجازى است و آن در جايى است كه مىدانيم محمول با موضوع در خارج اتحاد ندارد و لكن ادعا مىكنيم كه اين اوست مانند «زيدٌ اسدٌ». البته مىدانيم زيد اسد نيست و مىدانيم موجود در خارج زيد است نه اسد، و لكن صرف ادعاست و ما با مدعا كار نداريم، دايره ادعا وسيعتر از صفحه حقايق است.
قسم ديگر حمل حقيقى است نه مجازى، مثل اينكه دو مفهوم، مانند مفهوم انسان و مفهوم موجود با هم متغاير باشند، بلااشكال مفهوم «الانسان» غير مفهوم «الموجود» است. پس جهت تكثر در حمل، محقق شد. يك جهت اتحاد مىخواهيم تا آنها به حمل شايع متحد باشند. بنا بر اين يك وجودى لازم است تا آن دو مفهوم از آن منتزع باشد و شكى نيست آن دو مفهوم از يك فرد خارجى منتزع است، مثلًا از زيد خارجى هم مفهوم «موجود» و هم مفهوم «انسان» انتزاع مىشود. بنا بر اين معلوم مىشود انسان و همچنين موجود، به اين وجود موجودند، پس اين وجود خارجى وجودى است كه دو چيز به آن موجودند. در نتيجه اتحاد وجودى حاصل است.
با اين بيان روشن شد انسان موجود است. اين يك دليل بر وجود كلى طبيعى بود.
دليل ديگر اين است كه هويت و ذات كلى طبيعى و ماهيت پيش ما معلوم است.
مثلًا مىدانيم ماهيت انسان، جوهر و جسم مطلق و عنصر و معدن و نامى و حيوان و ناطق است، اين هفت مرتبه را طى نموده و بايد اين هفت حقيقت را دارا باشد و ماهيت انسان اين هفت چيز است. مگر ما به خارج اشاره نمىكنيم كه آيا اين جالس جوهر است يا نه؟ گرچه جوهر است آيا جسم است، يعنى قابل ابعاد ثلاثه است يا نه؟
گرچه قابل ابعاد ثلاثه است آيا عنصر است يا نه؟ و هكذا تا به مرتبه هفتم رسيده و مىبينيم همه ذاتيات ماهيات در او موجود است. پس ماهيات موجودند؛ چون ماهيت انسان غير از اين هفت چيز نيست.
البته ناگفته نماند كه اين سخن با قول به اصالة الوجود كه قبلًا گفتيم منافات ندارد؛
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 198