نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 188
لا بشرط نبود نمىتوانست با صورت حيوانى جمع شود.
گفته نشود: صورتى كه اول داشت خلع شده و صورت ديگر را لُبس مىنمايد؛ چون كه در جاى خود ثابت است، بلكه بديهى است كه شىء در عين حال كه صورت حيوانى دارد صورت نباتى هم دارد؛ چون اينها لبس بعد لبس و عطيه روى عطيه و كمال بعد كمال و نور بعد نور است. اين است كه مىبينى قوه ناميه غير دفع و جذب و تنميه چيزى نيست، البته اينها در حيوان مع زيادةٍ هست، پس صورت منويه لا بشرط و صورت بذريه لا بشرط است و چون به مرتبه وقوف كه منزل مقصود بوده رسيد، آن صورتى كه در آن منزل به خود مىگيرد، بشرط لاست؛ زيرا آرزوى رسيدن به اين مرتبه را داشته و نمىخواهد از اين مرتبه بگذرد و لذا بشرط لاست، يعنى به شرط اينكه صورت ديگرى قبول نكند و الّا خلاف مقصود است.
و حيث اينكه غرض وقفه در منزلى است، پس در واقع غرض آن اين است كه از اين منزل نگذرد و اين معناى بشرط لا در صورت است. و هكذا نطفه انسانى مادامى كه سرگردان است و قدم مىزند تا به آرزوى خود برسد، صورت منويت در ضمن راه لا بشرط بوده تا بتواند با صورت نباتيه جمع شود و چون خلعت صورت نباتيه را گرفت و روى صورت و كمال منويت پوشيد، با اين دو صورت ابا ندارد كه از منزل حيوانى بگذرد. زيرا اگر در ضمن راه خود از اينكه به درياى حيوانى وارد شود ابا داشته باشد، خلاف مقصود است؛ لذا مجبور است در اين مصبغه هم رنگين شده و خلعتى بپوشد، ولى از اين مرحله كه لا بشرط بود گذشته تا به صورت انسانى برسد و چون صورت انسانى محل وقفه و آخرين منزل است، بشرط لاست. و باز به جهت دفع توهم گفته مىشود: اين طور نيست كه انسان از شئون حيوان خالى و از كمال آن عارى باشد، بلكه جامع كمالات اوست مع زيادةٍ.
هذا كله در لا بشرط و بشرط لا بودن صورت بود كه از مقام توقف آن در صورتى كه به آن متلبس شده به صورت تعبير نموده و به منازلى كه به صورت لا بشرط است، فصل گويند. هذا كله اعتبارات صورت بود.
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 188