نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 164
است، علم اللّه است. پس من و تو علم فعلى حق بوده و به نزد عالم به علم حضورى حاضريم. اين است كه لا يعزب عنه شىء؛ چون وجود هر شىء معلول او بوده و معلول در مقام لفّ و بساطت به طور اجمال، با علت بوده و معلوم وى مىباشد. اين است كه ذات احديت ازلًا عالم به وجودات است و لو اينكه صفت معلوميت بعد از حدوث معلول به طور تفصيل، انتزاع مىشود.
از اينجا اين توهم كه عالم و معلوم و همچنين علت و معلول متضايفين هستند و متضايفين مانند ابوت زيد و بنوت عمرو نسبت به او، وجوداً با هم بوده و در يك رتبه از شيئين انتزاع مىشوند، مندفع مىگردد. [1]
توضيح اندفاع اينكه: گرچه متضايفين در انتزاع در يك رتبهاند، الّا اينكه آنچه جهت عليت است در حاقّ واقع و متن صقع واقع در رتبه سابق و متقدم است.
و الحاصل: فيك انطوى العالم الكبير و لكلّ شىء فيك شاهد صدق و فيك لكل شيءٍ بيّنةٌ داخلية و كلّما شككت فى صدق بيّنة الخارج فارجع الى بيّنة من نفسك، لأنّها معيار فهم الصدق و الكذب لبيّنة الخارج.
و بالجمله: معلومات نفس، يعنى آنچه علم به آن تعلق مىگيرد، عين صور حاصله در نفس بوده و آن صور عين تكوّن نفس به آنهاست.
يعنى نفس مجرد كه مىخواهد از صقع تجرد سفرى نزولى كند، آخرين نقطهاى كه مىتواند طى كند عالم برزخ است، يعنى از تجرد كه خالى بودن از صورت و ماده است، مىتواند تنزل نموده و صاحب صورت شود و در مورد مبصرات خارجى كه داراى صور مىباشند، نفس به مثل آن صور متصور شود و علم، عين تصور نفس به اين صور است.
پس معلوم اولًا و بالذات اين صور است و آنچه از خارجيات و اعيان داراى مثل اين صور است، معلوم بالعرض مىباشد. بنا بر اين معلوميت و لو بعد از تحقق اين صور
[1] رجوع كنيد به: شفا، بخش الهيات، ص 373؛ مباحث مشرقيه، ج 1، ص 557؛ اسفار، ج 4، ص 192.
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 164