نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 116
و ثانياً: اجماع قائم بنا به نقل بعض محدثين از ملّيون، اطلاق دارد كه هر چه غير حق است حادث به حدوث زمانى است، يعنى هم عالم طبيعت را مىگيرد و هم شامل غير طبيعت و عالم عقل مىشود و لكن به شمول اطلاقى. اگر ما با برهان توانستيم خلاف اين معنى را در عالم عقول اثبات كنيم، با برهان عقلى آن اطلاق را مقيد و محصور به عالم طبيعت مىكنيم.
علاوه بر اينها معلوم نيست مبدأ اين اجماع از دليل معصومى و يا از قول نبىاى ثابت شده باشد، بلكه متكلمين از هر ملتى كه عقلشان به بعضى از حقايق نمىرسيده از توهّم و تصور آنها مىترسيدند و مثلًا توهّم مىكردند كه چطور به موجود مخلوقى كه لا اول لأوّليته قائل باشيم و حال آنكه اين صفت حقه حق است و نبايد براى او شريك قائل شويم. پس احتراماً به حق و فراراً از شرك مىگوييم وقتى بوده كه خدا بوده و هيچ چيزى نبوده است. مثل حكايت پير زنان كه مىگويند: يكى بود يكى نبود، غير از خدا هيچ كس نبود. در حالى كه با اين قول به قبض فيض قائل شده و در حقيقت مىگويند:
و بالجمله: اگر بخواهيم وارد تحقيق عالم شويم و بگوييم غير از اين جواهر عالم مجردى است، براى اخذ نتيجه محتاج به بيان مقدماتى هستيم.
وضع الفاظ براى معانى عامّه
يكى از آن مقدمات اين است كه چنانكه گفتهاند: الفاظ براى ارواح معانى وضع شدهاند، مثلًا نور براى چيزى كه «الظاهر فى نفسه و المظهر لغيره» وضع گرديده و علم براى آنچه كه به او كشف محقق مىگردد وضع شده است.
مخفى نماند كه ما نمىگوييم: مصاديق الفاظ پيش واضع معلوم و مد نظر او بوده است- مانند وجود حق كه ظاهر بنفسه است، منتها از جهت نقصى كه ما داريم چشم خيره شده او را درك نمىكنيم، و مظهر لغيره است چون مخلوقات را از كتم عدم به