نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 110
وحدانى است. و اگر مراد از زمان كه عالم در آن زمان نبوده سخن متكلمين بيچاره باشد، كه بعد از بيچارگى و حيرت از اينكه مبادا به اشكالى دچار شوند گفتهاند: مراد از آن زمانى كه عالم نبوده، يك بُعد وهمى است كه نبود بعد بود شد. [1]
معناى اين حرف همان معناى حدوث دهرى است كه محقق داماد فرمود و اين معناى آمدن «ايس» از «ليس» است كه با مقاله كسانى هم كه به قدم عالم قائلند سازش دارد؛ چون آنها هم قبول دارند كه عالم از «ليس» به «ايس» آمده است.
حال مقدمه مختصرى به عنوان تذكار يكى از مقدمات مذكوره در سابق براى سهولت فهم ذكر مىشود. و آن اينكه: حركت، مانند حركت كبوتر از جايى به جايى به طورى كه خود كبوتر حقيقت حركت نباشد، عبارت است از اينكه كبوتر در دو «آن» در يك نقطه نبوده و خرق هوا نموده و پى در پى از نقطهاى به نقطه ديگر منتقل شود و حركت آن، يك خط موهومى تشكيل داده كه اصل وجود آن خط، خود متدرج بوده به طورى كه هميشه اين طرفى كه آناً فآناً موجود مىشود مسبوق به عدم بوده و عدم مقابل قبل از آن مىباشد و آنچه موجود بود معدوم شده و همين طور يك تكه معدوم و تكه ديگر موجود مىشود. پس بر همه اين تكهها حدوث صادق است.
اگر فرض كنيم به دست قدرت ازلى اين كبوتر ازلًا پرواز داده شود و از اين طرف هم در فضاى لا يتناهى ابداً در حال پرواز باشد، هر جزئى از اين خطِ امتدادى هميشه مسبوق به عدم بوده و حادث بر او صادق است و چون كلى غير از اجزاء، وجود منحازى نداشته، بلكه وجود آن عين اين اجزاء است فلذا حكم اجزاء بر كل هم صادق است.
بعد از ذكر اين مقدمه، نظر شما را به مرتبه عاليه، يعنى حركت جوهريهاى كه در اين كره عظيمه- كه محيط آن محيط فلك الافلاك و سطحش سطح محدّب فلك الافلاك و داخل آن، اجسام طبيعيه است- مىباشد و به واسطه براهين متقنه ثابت گرديده است، [2] معطوف مىداريم.
[1] رجوع كنيد به: شرح مقاصد، ج 2، ص 179 و ج 3، ص 127.
[2] رجوع كنيد به: اسفار، ج 3، ص 61- 67 و ج 7، ص 290- 297.
نام کتاب : تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 110