نام کتاب : ولايت فقيه( حكومت اسلامى- ويرايش جديد) نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 102
روايت صرف نظر مىكرديم، به نظر مىرسيد كه تمام شئون رسول اكرم (ص) كه بعد از ايشان قابل انتقال است، و از آن جمله امارت بر مردم كه بعد از ايشان براى ائمه (ع) ثابت است براى فقها هم ثابت مىباشد مگر شئونى كه به دليل ديگرى خارج شود. و ما هم به مقدارى كه دليل خارج مىكند كنار مىگذاريم.
مت عمده اى كه از اشكال فوق باقى مىماند اين است كه جمله. العلماء ورثه الانبياء. در خلال جملاتى قرار گرفته كه مىتواند قرينه باشد بر اين كه مراد از ميراث، احاديث است. چنانكه در صحيحه قداح دارد. ان الانبياء لم يورثوا ديناراً و لا درهماً و لكن ورثوا العلم. و در روايت ابو البخترى بعد از جمله. لم يورثوا درهما و لا دينارا. مىگويد. و انما أورثوا احاديث من احاديثهم. اين عبارات قرينه مىشود كه ميراث انبياء احاديث است و چيز ديگرى از آنان باقى نمانده كه قابل ارث باشد، خصوصا كه در اول جمله. انما. دارد كه دلالت بر حصر مىكند.
اين اشكال هم تمام نيست. زيرا اگر مراد اين باشد كه پيغمبر اكرم (ص) فقط احاديث را از خود به جاى گذاشته و چيز ديگرى از ايشان نيست كه به ارث برده شود اين خلاف ضرورت مذهب ماست. چون پيغمبر اكرم (ص) امورى را از خود به جاى گذاشته كه ارث برده مىشود، و جاى ترديد نيست كه حضرت رسول (ص) ولايت بر امت داشتند و بعد از ايشان امر ولايت به امير المؤمنين (ع) منتقل شد و بعد از ايشان هم به ائمه عليهم السلام يكى بعد از ديگرى واگذار گرديد. كلمه. انما. هم در اينجا حتما براى حصر نيست و اصلا معلوم نيست كه. انما. دلالت بر حصر داشته باشد، علاوه بر اين كه. انما. در صحيحه قداح نيست و در روايت ابو البخترى آمده آن هم عرض كردم از نظر سند ضعيف است.
ما اكنون عبارت صحيحه را مىخوانيم تا ببينيم كه جملات آن قرينه مىشوند بر اين كه ميراث انبياء اختصاص به احاديث دارد يا نه؟ ..
(من سلك طريقاً يطلب فيه علما سلك اللَّه به طريقاً إلى الجنة.) اين جمله در ستايش علماست. تصور نشود كه اين ستايش مربوط به هر عالمى است و علماء هر طور باشند اين تعريف، آنان را شامل مىشود. به رواياتى كه در. كافى. نسبت به اوصاف وظائف علماء است مراجعه كنيد [1] تا معلوم شود كه تا كسى چند كلمه درس خواند از علماء و ورثه
[1] اصول كافى، ج 1، ص 42- 45،" كتاب فضل العلم"،" باب صفة العلماء".
نام کتاب : ولايت فقيه( حكومت اسلامى- ويرايش جديد) نویسنده : الخميني، السيد روح الله جلد : 1 صفحه : 102