كلّى است از براى بنى آدم كه بايد خود را به مقام آدميّت كه تعلّم اسماء است برسانند، و نظر آنها به موجودات، نظر آيه و اسم باشد؛ نه نظر ابليس كه نظر استقلال است.
و خداى تعالى در اوّل سوره [اى] كه به پيغمبر خود نازل نمود فرموده:
و اين آيات شريفه را دليل بر تقدم علم از تمام فضايل دانستهاند؛ به وجوهى:
اوّل، آن كه در بدو نزول وحى و مفتتح كتاب كريم خود، پس از نعمت خلقت، نعمت علم را گوشزد رسول خود فرموده. پس اگر فضيلتى بالاتر از علم متصوّر بود، مناسب بود آن را ذكر فرموده باشد.
دوّم، آن كه وجه تناسب بين آيات شريفه در اين سوره- كه در يك آيه فرمايد خلق انسان را از علق فرموده، و پسِ آن مقام تعليم به قلم و تعليم ما لَمْ يَعْلَم را ذكر فرمايد- آن است كه مقام قدرت خود را مىخواهد گوشزد كند كه از يك ماده كثيفه متعفّنه كه أخسّ موجود است، يك موجود شريف عالمى خلق فرمود كه اشرف كائنات است، و اگر علم اشرف فضايل انسانيه نباشد، مناسب نباشد ذكر آن در اين مقام.
سوّم، آن كه ترتّب حكم بر وصفى، مشعر به عليت است، و حق تعالى در اين آيات خود را به اكرميّت توصيف فرموده، و تعليم را بر آن مرتب فرموده،
[1] بخوان بنام پروردگارت كه آفريد، آفريد انسان را از لخته خونى، بخوان و پروردگار تو ارجمندترين است، خدايى كه بوسيله قلم آموزش داد، به آدمى آنچه را كه نمىدانست بياموخت. (عَلَق/ 5- 1).