وجود و درجات نزول و صعود، مختلف الحكم و الأثر شود، چنانچه در نشئه نازله طبيعت ملازم با انفعال و تأثر است.
و اين ملازم نيست كه حكم آن در تمام نشئات چنين باشد تا آن كه محتاج باشيم:
اين قبيل اسماء را كه بر ذات مقدّس حق- تعالى شأنه- اجراء مىشود، تأويل كنيم به ترتيب آثار.
يا بگوئيم: معنى رأفت حق تعالى و عطوفت او، معامله نمودن آن ذات مقدّس است با مؤمنين، معامله رأفت و عطوفت.
و همين طور نسبت به مقابلات اسماء جمالى.
و اين تأويلات علاوه بر برودت، مخالف با برهان نيز هست. و عجب آن است كه محقق بزرگ و فيلسوف كبير، جناب صدر المتألّهين- قدّس سرّه- در اين مقام اين تأويل بارد را فرموده، چنانچه در شرح اصول كافى فرمايد:
«و إذا وُصِف اللّه بالرّأفة و الرّحمة- فإنّ من أسمائه الرَّؤوف الرّحيم- كان اتّصافه بهما على وجه أعلى و أشرف، و كان باعتبار المظاهر و الآثار. و كذا نسبة الغضب إليه باعتبار ما يصدر عنه فى حقّ أعدائه».
گرچه ممكن است مقصود ايشان از اين كه گويد: اتصاف ذات مقدّس به وجه اعلى و اشرف است، اشاره به همان باشد كه ما ذكر كرديم. و قول ديگرشان كه گويند: «وَ كانَ بِاعْتِبارِ الْمَظاهِرِ ...»، اشاره به وجه ديگرى باشد، به سبيل
[1] از آن رو كه از جمله اسماء خداوند رؤف و رحيم است، وقتى خدا به رأفت و رحمت موصوف مىشود، اتّصاف وى به اين دو بر وجهى أعلى و اشرف بوده و به اعتبار مظاهر و آثار مىباشد. و همچنين است انتساب غضب به خدا كه به اعتبار آن چيزى مىباشد كه از وى در حق دشمنان حق، صادر مىشود. (شرح اصول الكافي، ج 1، ص 435).