ان شاء اللَّه پيروز خواهيد شد و ان شاء اللَّه بتدريج، يك حكومت عدل اسلامى [برقرار خواهد شد] كه مردم و عالَم بفهمد معناى اسلام چه است و معناى حكومت چه است. آيا حكومت اين بوده است كه تا حالا بوده است؟ كه حالا كه حاكم جائر رفته است، حالا مىفهميم كه چه گنجينهها برده است در بانكها، چه چيزها اينها به سرقت بردند و در بانكها سپردند. اين مال ملت را غارت كردند و فرار كردند. اين حكومتْ حكومت است يا آن حكومت كه وقتى كه مىخواهد غذا بخورد، يك نان خشكى با نمك؟ شبى كه صبح آن شب مولا امير المؤمنين [به] شهادت مىرسد، وقتى كه به حسب نقل برايشان غذا مىآورند مىبيند كه شير آورده و نمك آورده [است] و نان، نانى كه او مىخورده نه نان سنگكى كه شما مىخوريد؛ آن نانى كه او مىخورد، مىفرمايد- به طورى كه نقل شده است- كه چه وقت ديدى كه من دو تا خورش داشته باشم كه حالا آوردى؟! رفت نمك را بردارد، در نقل است كه قَسمش داد به جان خودش كه شير را بردارد؛ شير را برداشت. دو لقمه با نمك ميل فرمود. [1] و صبح آن روز هم به شهادت رسيد. و هيچ هم نگفت؛ هيچ هم نداشت. يعنى چيزهايى تهيه كرده بود با دست خودش لكن همه وقف بود. بعد از آنكه آن نهر بزرگ را با فعاليت خودش با دست خودش حضرت امير حفر كرد، وقتى كه آب بيرون آمد فرمود:
لكن براى ورثه هم نگذاشت، وقف كرد. آيا آن طرز حكومت بهتر است، [يا حكومتهاى جائر] آن حكومتى كه رسول اللَّه كرد بهتر است، كه وقتى كه تو [ى] مجلس، توى مسجد نشسته بود و مردم و اصحاب هم نشسته بودند، مىآمدند مىگفتند كدام يكى از شما پيغمبر است، كدامتان هستيد؟ يا آنكه وقتى تشريفات طورى است كه همه مىفهمند داراى اين تشريفات، عبارت از حاكم است؟! حكومت اسلام اين است. البته ما نمىتوانيم يك همچو حكومتى درست كنيم، ما قادر نيستيم، لكن مىتوانيم يك مقدارى نزديك بشويم به آن حكومت. مىتوانيم