دست دزدها را قطع بكنيم. و تا حالا بحمد اللَّه عمدهشان قطع شد دستشان. عمده آنهايى كه سران قوم بودند و ذخاير ما را بردند و در بانكها گذاشتند، عمده آنها دستشان ديگر از بردن زيادى قطع شد. و اميد است كه دست ما برسد و ما بگيريم از آنها؛ اين كه دزديدهاند و بردهاند، بگيريم از آنها.
لزوم معرفى حكومت اسلامى
در هر صورت، الآن وقت اين است كه ما فعاليت بكنيم براى اينكه اين جمهورى اسلامى را پياده كنيم و رأى از مردم [بگيريم] تقاضا كنيم از مردم كه رأى بدهند به جمهورى اسلامى؛ و همه هم آزادند اما شما هدايتشان كنيد. الزام نيست كه برويد مأمور بگذاريد مثل سابق كه مأمور مىگذاشتند سر مردم كه رأى بدهيد، بعد هم كه از مردم رأى نمىگرفتند خودشان رأى مىدادند! رأيها را خودشان مىخواندند و خودشان مىدادند و تمام مىشد قضيه- نه، مردم آزادند لكن شما هدايت كنيد مردم را. مردم ما مسلمانند، اسلام را مىخواهند؛ شما معرفى كنيد اسلام را، معرفى كنيد حكومت اسلامى را، معرفى كنيد احكام اسلام را. به آنها بفهمانيد كه اگر شما يك حكومت عدلى بخواهيد، يك حكومت انصافى بخواهيد، بخواهيد كه در رفاه باشيد، بخواهيد كه فقراى شما در رفاه باشند، بخواهيد كه اغنيا به شما ظلم نكنند، بخواهيد كه دولتها به شما ظلم نكنند، بخواهيد كه پاسبانها ديگر نتوانند به شما ظلم كنند، ارتش نتواند به شما ظلم كند، اگر يك همچو [حكومتى] را بخواهيد، رأى بدهيد به جمهورى اسلامى تا اينكه ان شاء اللَّه اسلام و احكام اسلام پياده بشود؛ كه البته طولانى است مطلب. اين قدر خرابى شده است، اين قدر خرابى در اين مملكت شده است كه ما نمىتوانيم تصور آن را بكنيم. اين قدر در ادارات خرابى شده است، اين قدر در وزارتخانهها خرابى شده است كه به اين زوديها نمىتوانيم جبران بكنيم.
اعتراض به شرايط طاغوتى در وزارتخانهها
الآن وزارتخانهها- اين را مىگويم كه به دولت برسد، آن طورى كه براى من نقل