بدهند به جمهورى اسلامى. و هيچ زير بار كلمه زايد و ناقص نروند. هر چند ممكن است كمونيستها بروند در اطراف و ترويج كنند و ... و لو اينكه آنها هم به واسطه شكستى كه خوردهاند اعلام كردند كه ما هم جمهورى اسلامى مىخواهيم! خوب هم كردند؛ يعنى عقل هم كردهاند، تدبير هم كردهاند؛ براى اينكه اگر اين را نگفته بودند، آن وقت عددشان معلوم مىشد كه چند نفرند! حالا براى اينكه نفهمند مردم چند نفر هستند و خيال كنند كه خوب همه ايران كه به جمهورى اسلامى رأى دادند، همه اينها هم كمونيست هستند به ما رأى دادند!.
غلبه مشتهاى گره شده بر قدرتهاى مجهز
در هر صورت همين كلمه «جمهورى اسلامى». من هم رأيم همين است. رأيم را هم ان شاء اللَّه در صندوق مىاندازم؛ رأى من هم مثل رأى شماها «جمهورى اسلامى» است و اگر اين را ان شاء اللَّه تعقيب كنيد- و اميد است نصرت پيدا كنيد و نصرت پيدا مىكنيد ان شاء اللَّه- خداوند با شماست. خداى تبارك و تعالى نظرش با شماست. دليل اين كه نظرش با شماست اين پيروزى است كه پيدا كرديم. ما در عين حالى كه هيچ بوديم يعنى هيچ نداشتيم ديگر- اين تفنگها كه حالا مىبينيد بعد از پيروزى است، قبل از اينكه تفنگى در كار نبود- چيزى نداشتيم ما؛ ما بوديم و يك آه و ناله و يك فرياد و يك مشتِ گره شده. و خدا خواست كه اين ناله و فرياد مردم را و اين مشت خالى را غلبه بدهد بر همه قدرتهاى بزرگ به مثل قدرتى كه اينها داشتند و همه اسباب و آلات را داشتند؛ مع ذلك خداوند خواست كه در بين خودشان [1] تفرقه افتاد، خودشان متصل شدند. يعنى ديدند كه ما خيرِ آنها را مىخواهيم؛ براى اينكه روحانيت خير آنها را مىخواهد. ارتشيها هم اين را فهميدند متصل شدند؛ نيروى هوايى متصل شدند- عرض مىكنم كه- همه اقشار متصل شدند به ما. و اين موجب پيروزى شد و اين اسبابى بود كه خداى تبارك و تعالى فراهم كرد.