گناه آنها، گناه اين اشخاصى كه به قول شما مجرم سياسى هستند، اين است كه در مقابل ظلم تو، در مقابل اختناق همه جانبه تو گفتند كه آقا چرا، چرا مردم را اين طور اسير مىكنى؟ در مقابل خيانتهاى تو مىگويند چرا به امريكا تو همه چيز ما را دادى؟ كسى كه اين «چرا» را دارد مىگويد، مىگويد آزادى به ما بدهيد، مىگويد استقلالْ ما مىخواهيم، مملكت مىخواهيم مال خودمان باشد، نمىخواهيم مملكت مال ديگران باشد، مىخواهيم آزاد باشيم، مىخواهيم مطبوعاتمان آزاد باشد، مىخواهيم راديو و آلات تبليغىمان آزاد باشد؛ اين جرم است كه اينها را گرفتيد و حبس كرديد و از زندگى اينها را انداختيد؟ حالا جوانىشان را از بين برديد، سلامتىشان را از بين برديد، حالا اسمش را «عفو» مىگذاريد؟!
بىفايده بودن توبه شاه
توبه هم بكنيد ديگر فايده ندارد. توبه بايد با موازين باشد؛ مگر خداى تبارك و تعالى همين طورى توبه قبول مىكند؟! حق الناس را خدا قبول نمىكند تا ادا نشود؛ تا اينكه ادا نكنى. تو حق الناس را قدرت دارى كه ادا بكنى؟! قدرت اين را دارى كه يك دانه حبسى را كه ده سال در حبس بوده و جوانىاش از بين رفته در حبس، تو قدرت اين را دارى كه جبران اين را بكنى تا توبه بكنى؟! توبه يعنى چه؟ نمىتوانى توبه بكنى. قابل اين نيستى قبول بكند خداى تبارك و تعالى توبه تو را. ولى توبه حق الناس است ديگر؛ حق ناس را خدا نمىبخشد به مردم. اگر شما نتوانستى كه يكى از اينهايى كه آن طور زجر كردى، آن طور اره كردى پايشان را، سوزاندى پايشان را، پايشان را توى روغن داغ كردى، روى صفحه- نمىدانم- فلزى خواباندى و برق را متصل كردى، كباب كردى مردم را، اگر تو توانستى جبران بكنى، يكى از اينها را جبران بكنى، آن وقت بگويى كه اشتباه كردم بياييد ديگر ببخشيد!
تو بعدها ديگر از اين اشتباهها نمىكنى؟ خوب راست مىگويى اين را حالا؟ ما قطع نظر از اين هم كرديم، درست مىگويى تو؟ صحيح مىگويى؟ ديگر اين اشتباهات را