رسواييها را كرد، مردم ايران رأى داده باشند به رضا شاه! مردم ايران اطلاعى از اين مسائل اصلًا نداشت. كار نداشتند به اينكه ... اصلًا مخالف بودند ذاتاً با رضا خان؛ منتها سرنيزه بود. همان طورى كه الآن حكومت نظامى يك حكومت ... سرنيزهاى است. سرنيزه بود و با سرنيزه آمدند و مجلس درست كردند. يك عدهاى را آوردند در مجلس بدون اينكه اصلًا ملت اطلاعى از اين مطلب داشته باشد، رضايتى به اين مطلب داشته باشد. همه آن بابْ بابِ سرنيزه بود. با سرنيزه مجلس درست كردند، با سرنيزه حكم كردند كه بايد خلع كنيد قاجاريه را، با سرنيزه گفتند بايد نصب كنيد رضا شاه را. قضيه همهاش سرنيزهاى بود. هيچ وقت قضيهاى نبود كه ملت ... روى اين ماده قانونى تا كنون عمل نشده. يعنى از اولى كه دنيا سلطان به خودش ديده تا حالا، شما رجوع كنيد به تاريخ از اولى كه دنيا- 2500 سال است كه اينها مىگويند، بگوييد صد هزار سال- از اولى كه دنيا سلطان به خودش ديده تا حالا يك دسته دزدى بودند كه مىآمدند به زور يك مملكتى را مىگرفتند و بعدش هم حكمفرمايى مىكردند. مردم رأى مىدادند به اينها يا آنها كارى به مردم داشتند؟! قبل از مشروطه كه اين حرف و اين قانون هم نبوده؛ هر كه گرفت هر جا را، گرفت! بسيار خوب، هر دزدى اول دزد بود، بعد كه آمد گرفت و مملكت را فتح كرد، آن وقت شد «اعليحضرت»! [خنده حضار]
زمانى كه مشروطه بوده، تا حالا هم همچو چيزى تا حالا نشده؛ از اول مشروطه كه زمان مظفر الدين شاه بوده تا الآن كه زمان شماها هست، اين چند نفر از سلاطينى كه آمدند- كه بعد از مظفر الدين شاه يك چند وقتى هم محمد على ميرزا بود و يك مدتى هم احمد شاه بود و بعد هم رضا شاه، شاه شد و بعد اين شد- از آن وقت تا حالا به اين ماده قانون هيچ عمل نشده: اينكه موهبتى است الهى كه ملت اعطا مىكنند به شخص سلطان. ايشان بيايند يك شاهدى بياورند كه يك ملتى، يك دِهى [كه] ايشان [را تأييد] بكنند، يك دِه را اگر ايشان درست كردند كه- اما آزاد بگذارند مردم را، نه اينكه خوب ممكن است كه همه مردم را با سرنيزه وادار كنيد كه رأى بدهند، نخير اينها آزاد بگذارند مردم را يعنى سرنيزه را بگذارند كنار و بيايند مثل يك آدم عادى در ميدان و بگويند كه آقا به كى