اينكه شاه باشد، خود همين آقاى شاه هم گفتند كه در قانون اين طور است كه سلطنت يك موهبت الهى است كه مردم مىدهند به شخص سلطان، خوب بايد ببينيم كه آيا مردم اين را اعطا كردند، مردم اين را اعطا كردند به ايشان تا اينكه اگر شعارى بر خلاف داده شد، شعار بر خلاف قانون اساسى باشد يا مردم اصلًا اطلاعى از اين مسائل نداشتند؟
كودتاى رضا خانى
اول كه رضا خان آمد روى كار، با كودتا آمد و تهران را گرفت [1] و همه كارهايى كه رضا خان كرد كارهاى سرنيزهاى بود. اصلًا به ملت كسى اعتنا نداشت؛ چنانچه حالا هم به ملت اينها اعتنا ندارند. از اول كه او آمد روى كار، آن را من يادم هست از وقتى كه او آمد، شما شايد هيچ كدام يادتان نباشد- اكثراً البته- لكن خوب، من شاهد قضايا بودم، من يادم است همه را ايشان كودتا كرد و آمد تهران. و ابتدا هم خيلى اظهار ديانت و اظهار اسلاميت، و در ماه محرّم، در شبهاى ماه محرّم گاهى مىگفتند پابرهنه اين طرف آن طرف مىرود براى عزادارى! و همه اين تكيههايى كه در تهران برپا بود ايشان مىرفت اين تكيهها، و پيش صاحب تكيهها اظهار اسلاميت و اظهار ايمان مىكرد! تا وقتى كه پايش يك قدرى مستقر شد. ابتدايش اين طور بود تا وقتى كه حكومتش يك حكومت مستقرى شد. آن وقت كه حكومت مستقر شد، دست به نيزه و سرنيزه برد و كوبيد همه اقشار ملت را. آن وقت هم مثل حالا نبود كه، يعنى مثل اين يك سال كه ملت تحولى دَرش پيدا شده باشد كه [بتواند] «چرا» بگويد يا قيام بر خلاف بكند، هيچ ابداً صحبت از اينكه يك مطلبى بر خلاف رأى رضا خان بگويند، هيچ اين مسائل نبود. با سرنيزه آمد و با سرنيزه مجلس درست كرد بدون اينكه ملت اصلًا اطلاعى از وكلايش داشته باشد يا اطلاعى از مسائل اصلًا داشته باشد. رضا خان هم معلوم نبود كه خودش يك همچو كارى كرده باشد. ليستهايى از طرف- به طورى كه شاه مىگويد- ليست را از طرف سفارتخانهها مىآوردند و مىدادند و همين ليست را كه افرادى [بود] كه كى وكيل كجا، كى وكيل