اين بد هستند. آنها دشمن اسلامند. اگر نيستند، چرا وقتى برنامهتان را مىدهيد مىگوييد جمهورى دموكراتيك؟ اسلام چه گناهى كرده؟ اسلام به شما چه كرده؟ شما خوب نيستيد با اسلام براى اينكه اسلام است كه جلوى منافع شخصى را مىگيرد، اسلام است كه نمىگذارد اين گردن كلفتها زندگى اشرافى بكنند، يا زندگى آن طورى كه دلشان مىخواهد بكنند. اسلام تعديل مىكند. اسلام است كه نمىگذارد اجانب بر مسلمين حكومت بكنند، اسلام است كه جلوى ظلم را مىگيرد، جلوى ديكتاتورى را مىگيرد. اين اسلامى كه جلوى ديكتاتورى را مىگيرد، حالا اينها مىگويند كه ما از ديكتاتورى محمد رضا خان فارغ شديم به ديكتاتورى آخوندى رسيديم! آخر كدام ديكتاتورى آخوندها دارند؟ چه كردند اينها؟ ما مىگوييم ديكتاتورى نكنيد، ما مىگوييم ديكتاتورى بكنيد؟ ما مىگوييم ديكتاتورى نكنيد. ما جز از فساد، جلوگيرى از هيچ چيز نمىكنيم. آزادند مردم؛ شماها نمىگذاريد آزاد باشند.
رويارويى اسلام با ستمگران و خونخواران
هر روزى در يك اسمى همانهايى كه از محمد رضا خان تقويت مىكردند، حالا از اينها دارند تقويت مىكنند. اسمْ تغيير كرده. محمد رضا يك اسمى ديگر پيدا كرده و الّا مطلب همان است. ايرانىها بايد ملتفت باشند، توجه داشته باشند، خيال نكنند كه ما غلبه كرديم تمام شد. محمد رضا را بيرونش كرديم، بسيار خوب؛ اين صحنه عوض شد، حالا صحنه دوم پيش آمده. يكوقتى با اسلحه زور و قلدرى، ديكتاتورى [و] يكوقتى با اسلحه آشتى و- به قول خودشان- ملايمت؛ يكوقتى، هم آشتى و هم قلدرى! حالا دموكراتيك ... اسلامى و دموكراتيك، از آن طرف «دين مبين اسلام»! [مىگفتند] همانها، اين همان نقشههايى كه خود آن مردك [1] داشت؛ «دين مبين اسلام»! آنكه اصلًا دين مبين اسلام را نمىداند چه چيز هست، مىگويد دين مبين اسلام! از آن طرف دين مبين اسلام، از آن طرف اساسش را دارد از بين مىبرد! اسلام مىگويد كه تو برو كنار! اسلام حكومت جائر