به مملكت ايران دارند مىكنند. آنها هم تحت نظارت كس ديگرى هستند و خود امريكاست كه در اينجا اين كار را دارد انجام مىدهد. پس شما مىگويى، ادعا مىكنى كه اگر من بروم استقلال ايران از دست مىرود، [1] يعنى اگر من بروم ديگر ارتش همچو نيست كه تحت فرمان امريكا باشد و مردم را وادار كند كه- يعنى كارگرها را- وادار كند كه نفت را بدهيد. حالا وادار مىكنند كارگرها را كه نفت را به امريكا بايد جارى بكنيد و از جيب ملت ايران در هر روز چقدر نفت بيرون بكنيد، بدون اينكه به اين ملت ايران نفعى برسد.
اين همين طورى اين اموال ايران دارد از بين مىرود. و يك مقدارى از آن توى جيب شاه و اين شصت هزار نفرى كه مىگويند كه اتْباعِ خورنده اين قضيه هستند؛ [2] يك مقدار زيادترش هم توى جيب امريكا و انگلستان؛ و گازش هم [به] شوروى مىرود. و حالا مردم مىخواهند ندهند اين را، ارتش مىگويد بدهيد. ارتش اگر مستقل بود نمىگفت بدهيد؛ چون وابسته است مىگويد بدهيد. پس ما ارتشمان، كه يكى از امورى است كه بايد به او بگوييم، يعنى ايشان مىگويد هميشه كه ما استقلال داريم، استقلال داريم، و ارتش داريم و ارتش داريم، ارتش ما به اين صورت است. الآن وضع ارتش ما اين است. اين ارتش ما در خدمت خلق است؟! در خدمت مردم است و ملت است؟! يا اينكه بر ضد ملت است؟ ملت كى هستند؟ ملت همين بازارى و همين- عرض مىكنم كه- زارع و همين كشاورز و همين صنعتكار و همين ادارى و همين [دانشجو] است؛ اينها كه همه ايستادهاند و مىگويند ما نمىخواهيم.
اعتصاب سراسرى در ايران
ادارات دولتى يكى پس از ديگرى اعتصاب مىكنند و فرياد مىزنند كه نمىخواهيم سر اين كارها برويم كه نفعش به ديگران برسد؛ ما كارها را رها مىكنيم. دانشگاه ما الآن