حالا ما فرض مىكنيم كه بعد از اين هم كه اين تير آخرى كودتاى نظامى باشد- كه دولت شوروى هم گفته يك همچو خيالى دارند اينها و اگر بكنند من چه خواهم كرد، ما احتياج نداريم شما چه كارى بكنيد، ما خودمان خواهيم كرد، بعد از اين ممكن است كه باز اين قضيه كودتاى نظامى در كار بيايد، لكن آخرش همين نظامى است و همين پيرمردهايند و همين تفنگها! بيشتر از اين چيزى نيست كه! اين ملت از آن وقتى- كه الآن چند ماه است- ... حكومت نظامىاش را ديده است و شكسته حكومت نظامى را؛ دولت نظامىاش هم كه حالا هست و مىبيند كارى از آن نمىآيد و شكسته او را هم؛ بعد هم كودتاى نظامى، باز يكى ديگر، يك نظامى ديگر مىآيد؛ يك چيز تازهاى نيست.
تحول الهى ملت ايران
مردم ديگر آشنا شدند. يعنى يك قدرت الهى در ايران دارد حكومت مىكند. اين را بيدار باشيد، يك قدرت بشرى نيست. بشر نمىتواند كه همه مملكتى كه سى و چند ميليون جمعيت دارد و بزرگيش هم چند مقابلِ فرانسه هست، يك مملكتى را نمىتواند بشر [متحول] بكند كه اين بچه كوچولوى هفت- هشت سالهاش، اين بچهاى كه در دبستان مىرود بلكه قبل از اينكه در دبستان هم برود، تازه زبان باز كرده، تا آن پيرمردهايى كه خوابيدند در توى خانه و نمىتوانند بيرون بيايند، همه با هم بگويند كه «مرگ بر اين سلطنت پهلوى». اين زبان خداست. اين القاى الهى است. اين يك چيزى نيست كه بشود بشر اين را درستش كند. يكدفعه- مثلًا- متحول كند يك مملكتى، تمام يك مملكت سى و چند ميليونى را كه ديروز از يك پاسبان مىترسيدند، مىآمد توى بازار مىگفت عَلَم بزنيد، بيرق بزنيد، روز چندم آبان [1] است بياييد بيرق بزنيد، هيچ تخلف نبود در كار، حالا اگر خود «اعليحضرت» هم تشريف بياورند توى بازار، مردم با مشت خُردش مىكنند! جرأت هم نمىكند بيايد بيرون [خنده حضار]. الآن وضع ... اين