قيام كردند شكسته شد. گرفتند همه را بردند به سُنْقُر ظاهراً. از اصفهان قيام شد باز هم شكستند قيام را و متفرقشان كردند. قيامهايى شد اما قيامهايى بود كه نتيجهاى نتوانست بدهد. و ملتْ آن وقت بيدار نبود؛ درست توجه نداشت به مسائل خودش.
پيروزى جنود خدا
مىخواهم عرض بكنم كه نه جناح سياسى الآن مىتواند بگويد كه من كردم اين كار را، تمام ايران را من به جنبش در آوردم نه جناح روحانى. جنود خداست كه اين كار را كرده. امر خداست اين كار. و لهذا اميد به آن است. مال بشر نيست كه انسان بگويد پشتوانه ندارد. اين كارْ كار خداست كه يك ملتى كه در چند سال پيش از اين اگر چنانچه بازارش را مىخواستند ببندند يك پاسبان كافى بود، حالا ايستاده در مقابل همه قدرتها؛ مشتش را گره كرده در مقابل همه قدرتها ايستاده و «نه» مىگويد. مىگويد ما نمىخواهيم اين را. آن حكومت نظامى كه در سابق، همچو كه اسم حكومت نظامى مىآمد ديگر نفَسها قطع مىشد و هيچ كس حرفى نمىزد و نمىشكست؛ اصلًا معقول نبود كه حكومت نظامى را كسى بتواند بشكند، الآن حكومت نظامى يك امر تو خالى است كه مردم به آن اعتنا نمىكنند. هى، بله هى هياهو مىكنند، هى اعلاميه مىدهند، لكن دنبال سر اعلاميه آنها [كه] مىگويند دو نفر بيشتر حق ندارد كه اجتماع كند، دنبال سر اين، صد هزار نفر جمعيت، دويست هزار نفر جمعيت قيام مىكنند! مىشكنند. در همان اصفهانى كه حكومت نظامى است و در همان تهرانى كه حكومت نظامى است و قمى كه حكومت نظامى است، هر روز دارند مىشكنند اين حكومت نظاميها را. هيچ اعتنا هم به آن نمىكنند. بعد دولت نظامى را آوردند! دولت نظامى هم همان حكومت نظامى است ديگر! فرقى ندارد، هر دو نظامىاند. و هر دو از اين پيرمردهاى مفتخورند كه مدتى ملت را دوشيدند و هيچ كارى هم از آنها نمىآيد؛ قابل آدم اصلًا نيستند! جز اينكه بگويند كه بكش. اين تمام شد! تمام مىشود اين حرف. دولت نظامى هم ديگر كارى از آن نمىآيد و ميان تهى است.