اولِ امر ياد دارم، شماها اين دورههاى اخير را اطلاع داريد. از همين دورههاى اخير دورههاى سابق را هم بفهميد؛ همين بود قصه! الآن كه شما ملاحظه مىكنيد مجلس سنا، مجلس شورا، دولت، از اين مسائل صحبت مىشود، تمام اينها ياغىاند، تمام اينها محاكمه بايد بشوند.
وكلاى منصوب سفارتخانهها!
اول اشكالى كه بر وكلا هست اين است كه شما كه مىدانيد كه ملت دخالت در انتخابات ندارد چرا مجلس مىرويد؟ شما كه مىدانيد كه منصوب از قِبَل امريكا يا شوروى يا اينها هستيد، شما كه شاه خودش مىگويد كه ليست را مىفرستادند و حالا براى خودش خيال مىكند نمىفرستند! [خنده حضار] ليست را مىفرستادند از طرف سفارتخانهها، و وكلاى ما را خود آنها تعيين مىكردند! اين دارد اقرار مىكند كه چند سال پيش از اين- يعنى زمان پدر من و اوايل زمان من- [1] اين تصديق به اين است، اين اعتراف شاه به اينكه ليستها را ... مىخواهد از خودش تعريف كند كه نه حالا اين طور نيست! بسيار خوب، حالا اين طور نيست لكن چند قدم جلوتر اين طور بوده! يعنى من در زمانى كه، قبل از اين- به اصطلاح- «انقلاب سفيد» و قدرتمندى در مقابل همه قدرتمندها! قبل از اين، ليست را مىفرستادند و ما هم تسليم مىشديم! پس شما اول خائنِ اين مملكت هستيد به اعتراف خودتان! كسى كه حفظ مقام را مىخواهد بكند با اينكه خيانت هم بكند، اين خيانت به ملت نيست كه ليست سفارت امريكا يا سفارت انگلستان را يا شوروى را قبول مىكند و به دولتش هم تحميل مىكند به اينكه همينها بايد وكيل بشوند؟ اين خيانت به مملكت نيست؟ اين خيانت به قانون اساسى نيست؟ اولْ اشكال به خود ايشان- به حَسَب اعتراف خودش- اين است كه شمايى كه آمدى نشستى اينجا و مىگويى من اعليحضرت هستم، همه كارها را من بايد انجام بدهم، شما ليستها را گرفتيد و مطابق آن دستور اجانب رفتار كرديد، اين خيانت نبوده؟ عذر دارى در مقابل