با هم مجتمع بشويد؟ يك قدر كنار بگذاريد اين هواهاى نفسانيه را. اين يك تأسف است كه من از شما جوانهاى خارج دارم بدون اينكه نظر به شخص معينى باشد- از همه.
نغمه شوم «اسلام منهاى روحانيت»
يك تأسفى هم از داخل دارم. ما چندين سال است كه زحمت كشيديم و دانشگاه را به ملّاها، به مدارس علوم قديمه، به طلاب علوم قديمه نزديك كرديم؛ بازار را به اين هر دو؛ بازار با آنها نزديك بود با آن جهت، با دانشگاه نزديك كرديم؛ اين جبهههاى مختلف را با هم نزديك كرديم و هميشه سفارش كرديم به اينكه بايد وحدت كلمه داشته باشيد تا بتوانيد يك كارى انجام بدهيد؛ اگر هر كدام يك جناح خاصى باشد، يك طرف خاصى بكشد و او طرف ديگرى بكشد، اين اول استفادهاش مال اجانب است. آنها الآن كه ديدند يك وحدتى در ايران پيدا شده و رو به وحدت دارد مىرود و ممكن است تمام جناحها با هم يك بشوند، و آن روزى كه تمام جناحها با هم يك شدند فاتحه هم شوروى خوانده مىشود و هم امريكا خوانده مىشود و هم هر كشورى بخواهد دخالت كند در امور شما و هم اين بساط ظلم و تعدى از بين مىرود، وقتى كه ديدند اين طور شده است، باز افتادهاند توى كار براى اينكه جناحها را از هم جدا كنند، جبههها را از هم جدا كنند. باز فعاليت شروع شده از جانب دستگاه و از جانب اجانب و از جانب عمال آنها به اينكه آخوند را بگويند كه نه، ما مثلًا فلان فرد را قبول داريم؛ اين استثنائى است! [1] لكن علماى ديگر را قبول نداريم. اين يك نغمهاى است كه گاهى مىكنند. من اين را از اول گفتم كه آقا اگر شما آخوند را استثنا كنيد از جمعيت خودتان، هيچ كارى نمىتوانيد انجام بدهيد؛ براى اينكه تودهها با اينها هستند؛ اينها مظهر اسلامند، اينها مبيّن قرآنند، اينها مظهر نبى اكرمند. مردم اينها را اين جور شناختهاند؛ مردم علاقه دارند به دين خودشان، علاقه دارند به اسلام خودشان. آن علاقهاى كه به اسلام دارند، علاقهاى به علماى
[1] در جريان انقلاب عدهاى از معتقدان به «اسلام منهاى روحانيت» در توجيه پذيرش رهبرى امام در انقلاب چنين استدلال مىكردند كه ايشان يك استثنا هستند.