مال اين است كه يك مسئلهاى باشد كه تكليف شرعى نباشد و يك مسئله خودمانى باشد، آدم بخواهد روى مقصد [شخصى] يك كارى بكند، وقتى نشد مىگوييم چه شد؛ اما وقتى كه جلوگيرى از يك بنگاه ظلمى، يك بنگاهى كه مىخواهد اصلًا اساس اسلام را از بين ببرد، اساس روحانيت را از بين ببرد، اساس مليت را از بين ببرد، مصالح مردم و مسلمين را به خطر انداخته است و از بين برده است، تكليف مسلمين اين است كه قيام كنند و اين را بَرش گردانند از اين حرفهايى كه مىزند؛ يعنى اين را بيرونش كنند از اين مملكت. و اگر دست هم رسيد بگيرندش و محاكمهاش كنند و پولهاى مردم را كه برده از او بگيرند؛ اگر هم ندارد و [ضايع] كرده است، هر ظلمى را كه كرده او را مجازاتش بكنند. اين يك چيزى است كه لازم است بر ما. بر مسلمين است كه اين كار را بكنند. منتها توانستيم اين كار را انجام بدهيم كه الحمد للَّه؛ هم تكليفمان را ادا كرديم هم به مقصد رسيديم. نتوانستيم عمل بكنيم به تكليفمان عمل كرديم؛ نماز خوانديم. حالا «چه شد» يعنى چه؟ خوب نماز خواندم، مبارزه و معارضهاى با ظلم كرديم، با ظالم كرديم؛ با كسى كه مىخواسته يك مملكتى را خراب كند و خراب كرده است و همه مصالح مسلمين را زير پا گذاشته و به كفار داده است، با اين جنگ و نزاع كرديم؛ خون داديم؛ خون گرفتيم؛ همه اين كارها را كرديم اما تكليف بوده است كه كرديم. رسيديم به مقصدْ الحمد للَّه، نرسيديم به مقصدْ تكليفمان را ادا كرديم. هيچ باكى از اين مطلب نداريم و ان شاء اللَّه مىرسيم؛ ان شاء اللَّه.
كمك تبليغاتى
من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مىخواهم. و اين مطلب را من هر شب تقريباً تكرار مىكنم كه همه ما مكلف هستيم. اين قضيه تكليف مال يك نفر، يكى ديگر باشد يكى ديگر نباشد، نيست. من مكلفم، آقا مكلف است، آقا همه، همه كه به اين نهضتى كه در ايران شده است و الآن همهْ جوانهايشان را توى دست گرفتند و دارند مىدهند، پيرزن چند تا جوانش از بين رفته و ايستاده و گفته است كه من حاضرم همه چيز از بين برود، ما به اين نهضت بايد كمك بكنيم. اينجا مىتوانيد كمك بكنيد، بايد كمك