تغيير داده بودند و برگشتند از آن. يك آدمى كه حاضر نبود كه به اين ملت يك كلمه تعارف بكند، آمد ايستاد و همه طبقات ملت را خطاب كرد و عذرخواهى كرد كه ما اشتباهاتى كرديم، اشتباهات و غلطهايى بوده است و واقع شده است و حالا هم ديگر از اين به بعد ما از اين كارها ديگر نمىكنيم! اين آدمى كه شما در پانزده سال پيش از اين، بيست سال پيش از اين ديده بوديد وضعش چه جورى است، در چند سال پيش از اين هم همين طور بود، در اين ايام فَتْرَت [1]- بين 15 خرداد تا حالا- كه اصلًا كسى را به حساب نمىآورد! يك آدمى بود كه هر چه بود خودش مىكرد؛ هر كارى بود خودش مىكرد. و اينكه مىگويد «اشتباه»، دروغ مىگويد! همه كارها را خودش ملتفت بود و عالِم و عامد بود و نوكر مردم [اجنبى] بود. عالِم و عامد بود كه كرد كارها را. اشتباه تو [ى] كار نبوده. همهاش اشتباه، همهاش كارهاى غلط بوده است و عمداً هم كرده است و بعد از اين هم اگر مهلتش بدهيد، اين اشتباهات زياد خواهد كرد.
اهداف ما
در هر صورت، اينها يك كارهايى است كه شده است تا حالا، كه پله پله است البته. ما نبايد جلوى اين [نهضت] را بگيريم بگوييم- مثلًا- ما همين قدر راضى هستيم، نه. ما آن معنايى را كه دنبالش آمديم اين است كه آن مطلب آخرى حاصل بشود؛ يعنى اين مقدمات را طى بكنيم: اين نباشد و سلسله پهلوى نباشد، و رژيم شاهنشاهى نباشد، و دست امريكا و انگلستان و روسيه قطع بشود از اين مملكت، و مملكت براى خودمان باشد، و حكومت اسلامى هم ان شاء اللَّه برقرار بشود [ان شاء اللَّه حضار]. ما دنبال اين مطلب هستيم و آن قدرى هم كه از قوهمان مىآيد ما دنبال اين مىدويم. اگر توانستيم كه كار را انجام بدهيم كه الحمد للَّه توانستيم و يك خدمتى به اين ملت كرديم؛ اگر نتوانستيم تكليفمان را ادا كرديم؛ يعنى پيش خدا ديگر چيزى نيست كه ما بگوييم ما نكرديم اين كار را. عذرتراشى نكرديم. واقعاً يك مطلبى را عمل كرديم، و دستمان نرسيده نتوانستيم