مسأله اين نيست كه الآن قدرت «اعليحضرت» مانع شده است از اينكه شوروى حمله كند به ايران! خير، مقابلش قدرتهاى ديگر است. جهات ديگرى است كه نمىشود. نه آن يكى مىتواند تعدى كند، نه آن يكى مىتواند تعدى كند. همچو كه امريكا مىخواهد يك كلمهاى بگويد، از شوروى اعلام مىشود كه اين مخالف با مصالح ماست! ما آرام نمىنشينيم! اگر اين هم بخواهد [اقدامى] بكند، آن يكى مىگويد كه مخالف مصالح ماست! اين بين اين دوتا قدرت بزرگ اينجا حفظ شده است! نه اينكه ايشان حفظ كردند. پس، بنا بر اين قدرت منهاى ملت يك قدرت پوسيدهاى است كه ايشان دارند و اين همچو قدرتى را ندارد.
آذربايجان، روسها را بيرون ريخت
و اگر چنانچه ايشان بروند- ما فرض كنيم كه ايشان بروند و ديگر جهات ديگرى نباشد كه امريكا در مقابل شوروى، انگلستان در مقابل شوروى، كه اگر اين بخواهد تعدى كند اينها نمىگذارند، اگر اينها بخواهند تعدى بكنند آنها نمىگذارند، اين هم نباشد در كار- بخواهد شوروى حمله كند به ايران؛ ملت ايران كه الآن با هم هستند، با اين ملت نمىتواند حمله كند. ما فرض مىكنيم خير، ارتشش را زد و وارد كرد، زندگى نمىتواند ديگر بكند ارتشش! يعنى در هر دِه و دِهكورهاى كه برود پدرشان را در مىآورند! چنانچه ديديم بيرونشان كردند از آذربايجان. آذربايجانيها بودند كه بيرون كردند شوروى را در جنگ عمومى كه بنا گذاشتند بمانند اينجا. بعد كه آذربايجانيها بيرون كردند، آقا راه افتادند به رجزخوانى كه اين من بودم كه آذربايجان را نجات دادم! اين را همه مردم مىدانند كه ايشان نبودند كه آذربايجان را نجات دادند؛ آن كسى كه نجات داد آذربايجان را، ملت آذربايجان بود كه نجات داد. حالا هم اگر بنا باشد شوروى حمله بكند و ايشان نباشند، ملت هست. اگر ايشان باشند ملت نيست، براى اينكه ملت پشتيبانى اين نيست، پشتيبان اين نيست؛ و اگر شوروى بخواهد حمله بكند شايد يك تأييدى هم از او بكنند! آن اشخاصى كه رنج ديدند از اين خانواده، يك تأييدى هم شايد بكند؛ چنانكه آن وقت