خيلى هم خوشحال بودند. و اگر ايشان نباشد، بهتر ايران حفظ مىشود از شوروى. و حال آنكه اصل مطلب اين طور است كه قضيه اينكه شوروى تعدى نمىكند به ايران و امريكا تعدى نمىكند و انگلستان تعدى نمىكند، اين است كه خود اينها قدرتهايى در مقابل هم هستند؛ و اگر اينها بخواهند هر كدام [متعرض] بشوند، يك جنگ عمومى پيدا مىشود و اينها الآن مىدانند كه جنگ عمومى مساوق [1] است با قطع نسل بشر. اين طور نيست كه جنگ عمومى بكند، آن يكى غلبه كند بر او، او را از بين ببرد خودش زندگى كند؛ براى اينكه قضيه جنگهاى ذرهاى است، اتمى است و تمام بشر از بين مىرود، و هيچ عقلى اقتضاى اين را هم نمىكند كه يك جنگ عمومى را؛ اين جنگ عمومى غير از آن جنگ عموميهاى اول و دوم [است]. جنگ عمومى اول و دوم جنگ عمومى بود كه اين ابزارى را كه الآن پيدا شده نبود اين ابزار. جنگ اول كه خيلى كم بود؛ جنگ دوم هم بود اما اين طور نبود. الآن وضع جورى شده است كه اگر يك جنگ عمومى بخواهد در دنيا پيدا بشود، عقلاى دنيا مىدانند، همين ابرقدرتها مىدانند اينكه اين جنگ مثل آن جنگها نيست. اين جنگ بشر را به نابودى كشيدن است؛ يعنى هم شوروى نابود خواهد شد، هم امريكا نابود خواهد شد، هم ساير ممالك نابود خواهد شد. يك همچو جنگ عمومى نخواهد پيدا شد كه بشود. اگر هم پيدا شد، ما هم مثل همه مردم. ما عاقبتمان هم به خير است، آنها عاقبتشان نمىدانند چه مىشود [خنده حضار].
منطق فاسد!
در هر صورت، اين حرف، اين منطق، يك منطق فاسدى است كه اگر «اعليحضرت» نباشند امريكا از آن طرف شروع مىكند به تعدى كردن و انگلستان از آن طرف و امريكا از آن طرف! و اين «قدرت» است كه در مقابل همه قدرتهاى عالَم! ادعا اين است كه قدرت ايشان در مقابل اين سه تا ابرقدرت كه انگلستان و امريكا و شوروى باشد ايستاده است! نه فقط در مقابل شوروى، در مقابل اين سه قوه ايستاده است! و الآن كارتر وقتى