آورده بود كه در عين حال كه دشمن اجنبى، دشمن، سه تا دشمن بزرگ همه چيز ايران را در معرض خطر داشت مع ذلك از آمدن اين دشمنها مردم شادى مىكردند و به هم- عرض مىكنم- شايد مبارك باد مىگفتند كه خوب شد آمدند كه اين مردكه رفت! شرش را كَنْد و رفت! اين طور با مردم عمل كرده بود كه از دشمن، سه تا دشمنى كه به حَسَب ديانت با اينها مخالف بود و همه چيزشان مخالف بود، اينها آمدن آنها را براى رفتن او ترجيح مىدادند كه آن بيايد، اينها بيايند و اين برود. الآن هم وضع اين آقا اين طور است كه همچو در نظر مردم اين مبغوض است كه اگر خداى نخواسته يك قدرتى بيايد و اين برود، آن را مردم ترجيح مىدهند براى اينكه آنها باز ممكن است يك حسابى داشته باشند؛ لهذا آنها كه آمدند بيحساب نبود كه به مردم تعدى بكنند. البته بود يك تعدياتى اما نه تعدى- آن طور تعدى كه رضا خان مىكرد. شوروى هم نكرد، انگلستان هم نكرد، امريكا هم نكرد، دشمنهاى ما نكردند آن طور با ايران، آن طور كه اين سختگيرى كرد و مردم را آزار داد آنها همچو كارى نكردند! اينها آمدند البته قبضه كردند، بسيار بد بود، بسيار زشت بود لكن مع ذلك اين طور بود. الآن هم وضع ايشان اين طور شده كه بودن ايشان در ايران به طورى در نظر مردم يك امر ناگوارى است كه اگر چنانچه يك قدرتى بيايد و اين برود، معلوم نيست كه همان شاديها را نكنند! همان طور كه آن وقت بود حالا هم شادى نكنند. حالا در هر صورت الآن قدرت ايشان كه اتكال به ملت هم ندارد؛ ملت هم اصلًا با او موافق نيست.
موازنه قوا، نه قدرت شاه
باز ما فرض مىكنيم كه ارتشْ تمامش هم با اين موافق است- و حال اينكه فرض استها! الآن ارتش تو خالى شده، الآن پوسيده تويش و با ايشان موافق خيلى نيستند؛ خوب يك دستهاى كه خورد و بُردشان زياد بوده و هست آنها هستند و اما همچو نيست كه همه موافق باشند- حالا ما فرض مىكنيم كه تمام ارتش هم با ايشان موافق باشند، لكن در قبال يك قدرتى مثل قدرت شوروى اين طور نيست كه اينها بتوانند يك كارى بكنند. پس