اين جور نيست كه اگر يك حكومت اسلامى پيدا بشود، ديگر زندگى مردم را به هم مىزند؛ و توپ و تانك و اين چيزها ديگر نمىخواهيم و ما مىخواهيم الاغ سوار بشويم؛ حرفهاى مفت است كه مىزنند. كجاى قرآن، كجاى احكام قرآن، كجاى احكامى كه خود روحانيون [دارند] يك همچو كلمهاى ازشان صادر شده است كه ما با مظاهر تجدد مخالفيم. ما با مظاهر انحرافات مخالفيم آقا. چيزهايى كه مظاهر تمدن بوده وقتى كه به دست اين مفسده جوها و اين استفاده گرها مىافتد، از آن صورتى كه داشته مسخش مىكنند. يك سينمايى كه ممكن است مربى يك طايفهاى، مربى يك ملتى باشد، به يك صورتى در مىآورند كه بچههاى ما را هرزه بار مىآورند؛ بچههاى ما را بد بار مىآورند؛ بچههاى ما را فاسد بار مىآورند. خوب، ما با اين مخالفيم. ما با اصل سينما، اگر چيزهايى را كه انجام مىدهد، كارهايى را كه انجام مىدهد كارهايى باشد كه براى ملت مفيد است، بچه ما را تربيت مىكند؛ رشد مىدهد؛ مخالف نيستيم.
مخالفت ما با مفاسد و دانشگاه استعمارى
ما با اين مراكز فساد كه دارد طبقه جوان ما را از دست ما مىگيرد، كه در ايران مىبينيد كه در تهران چقدر مراكز فساد دارد، چقدر بچهها و جوانهاى ما را اينها ترياكى كردهاند و عرض مىكنم كه بدتر، از اين مخدرات ديگر، مشروب خور، چقدر مشروبسازى در ايران هست، ما با اينها مخالف هستيم، اينكه دارد ملتهاى ما را خراب مىكند؛ و الّا ما با كتاب مخالفيم؟ ما با دانشگاه مخالفيم؟ ما مىگوييم دانشگاه ما را به جورى دارند بار مىآورد كه نمىتواند آدم درست كند؛ نمىتواند يك نفر انسانى كه در مقابل اجانب عرض اندام كند، درست كند. يك جور انگلى درست مىكنند اينها، دانشگاه ما دانشگاه استعمارى است؛ يعنى به ترتيبى كه آنها مىخواهند، درست مىكنند؛ نمىگذارند جلو بروند. ما با اينها مخالفيم؛ و الّا با دانشگاه [كىْ مخالفيم؟] مخالفيم كه طبيب بايد در ايران باشد؟ ما مخالفيم كه مهندس بايد در ايران باشد؟ ما مخالفيم كه دانشمند بايد در ايران باشد؟ كىْ ما با اين چيزها مخالفيم؟ ما مخالفيم كه يك دانشگاهى كه بايد مركز دانش