همين آدمگيرى و همينها زنده مىكند 15 خرداد را. ملت ايران نبايد 15 خرداد را از ياد ببرند. و نبايد هيچ يك از اين جناياتى كه از 15 خرداد به اين طرف شده است (و جلوترش به دست پدر اين شده است) نبايد ملت ايران اينها را از ياد ببرد؛ اينها بايد سرلوحه قضاياى آنها باشد، براى اينكه مبدأ تفكر باشد، بايد سران قوم تفكر كنند در اين امور؛ 15 خرداد را بايد حفظش كنند. مىتوانند، با جار و جنجال و هياهو و تظاهرات؛ [اگر] نمىتوانند، با مقاومت منفى و بيرون نيامدن از منازل. اگر مىبينند كه اينها مثل گرگ به جان مردم افتادند و جوانهاى آنها را مىخواهند بكشند، در منازل بمانند؛ يك روز- تنفراً از اين رژيم و از اين آدم، اعتراضاً بر اين آدم- در منزل بمانند؛ اگر [هم] مىتوانند، تظاهر كنند. اما از ياد نبايد برد؛ بايد اين زنده باشد، و ان شاء اللَّه از ياد هم نمىبرند. دنبال اين مطلب، آنى كه مهم است اين است كه بايد تمام جناحها، تمام جناحهايى كه در ايران هست، از جناح مرجعيت و عِلميت تا جناح ارتش، تا جناح بازارى، تا فرهنگستانى، تا دبيرستانى، تا دانشگاهى، تا بياباننشينها، تا كوخنشينها، تمام اينها بايد تفكر كنند و مورد تفكر خودشان قرار بدهند.
وحدت، تكليف الهى
و سران قوم بايد روابط داشته باشند با هم، متفرق نبايد باشند. امروز روزى نيست كه شماها با تفرقه كار انجام بدهيد. اگر چنانچه تفرقه داشته باشيد، تا آخر همين هستيد و از همين بدتر. تكليف است، تكليف الهى است، بايد با هم باشيد. بايد اين جناحها روابط زيرزمينى با هم داشته باشند بزرگانشان. بايد آشكارا نباشد، زيرزمينى باشد روابطشان اما روابط داشته باشند كه اگر يكوقتى بنا شد صحبت كنند، همه صحبت كنند. اگر يكوقتى بنا شد كه هَجْمه كنند، همه هجمه كنند. اگر يكوقتى بنا شد ساكت باشند، همه ساكت باشند. دست واحد باشند، نه متفرقات. آن يكى حزب بخواهد درست كند، آن يكى- مثلًا فرض كنيد- چه درست كند، اين صحيح نيست. ما همه بايد يد واحد باشيم، مسلمين بايد يد واحد باشند. اگر مسلمين يد واحد باشند، كسى نمىتواند مقابل اين جمعيت قيام كند؛ هيچ غلطى نمىتوانند بكنند. نه اينها، ممالك بزرگ هم غلطى نمىتوانند بكنند اگر اينها