اين «مملكت مترقى»! پولهايش كجا مىرود؟ مملكت ما مملكت فقير است؟ مملكت ما يك نفتى دارد، يك درياى نفت دارد مملكت ما، مملكت ما آهن دارد، مملكت ما همه چيز دارد؛ جواهر دارد. مملكت ما يك مملكت غنىاى است اما اين «بشر دوستها» يك مأمور گذاشتهاند آنجا، بالاى سر اين مملكت، كه نگذارند اين منافع به اين مردم فقير برسد. همهاش بايد برود توى جيب آنها و عياشيهاى آنها. اگر يك مقدارش هم ماند، يك مقدار هم قسمت اينهاست. با اينكه قسمت اينها يك قسمت ناچيزى است، مع ذلك در همه جاهايى كه تشريف مىبرند، ويلا دارند و عرض مىكنم قصر دارند و زمين دارند و در بانكهايش هم پول دارند و همه چيز دارند؛ خيلى غنى. اين كارتر، كه يك مدتى مردم را گول زده بودند كه اگر اين بيايد سرِ كار چه خواهد كرد و چه خواهد كرد، اين با صراحت لهجه- دروغگو كم حافظه اين است!- با صراحت لهجه گفت كه اينجاهايى كه پايگاه نظامى ما داريم، اينجا ديگر بساط حقوق بشر چيزى نيست! اين ديگر صحبت از حقوق بشر نبايد بكند! اين حقوق بشرى كه در [آن] ماده آزادى مردم و اينها هست- كه اين قابل انتزاع نيست، اين آزادى قابل انتزاع نيست- اين امريكايى كه امضا كرده است اين معنا را، با صراحت لهجه مىگويد كه [در] ايران، چون ما پايگاه داريم، ديگر بحث از حقوق بشر نبايد كرد. احترامِ حقوق بشر مال آنجاهايى است كه ما در آن پايگاه نداريم. اين امريكايى كه اين قدر حقوق بشر مىگويد، در خود امريكا، در امريكاى لاتين، چه بساطى سر اين مردم دارد در مىآورد؛ يك مأمور هم گذاشته آنجا. لبنان را آن طورش كرده كه الآن مىبينيد. آن مردكه [1] هم مىرود آنجا تصديق مىكند حرف او را. شاه هم همين معنا را تصديق مىكند كه خير مطلب همين است بايد با اسرائيل چه. اين مرديكه [2] اسرائيل را از بيست سال پيش از اين [به رسميت] شناخت؛ همان