هستند با چه حقوقها، با چه حقوقهاى گزاف. اينها گرفتاريهايى است كه ما داريم، كه تمام خزاين ما بايد سرشار برود به جيب امريكايىها؛ اگر يك ته مانده كمى هم بماند به جيب شاه و دار و دسته شاه بايد برود. اينها هم در خارج ويلا بخرند، چه بخرند، چه بخرند، در بانكها انباشته كنند اموال مردم را.
دولت ايران الآن از دوَل مترقى عالَم است! الآن در عرض امريكا و ژاپن است اين! الآن از ژاپن يك خورده جلو افتاده است! اما اين حرفها فسادش و فضاحتش ديگر درآمده؛ حتى آن بقال سر محله ديگر مىگويد اين حرف مفت دارد مىزند لكن پرروست؛ مىزند، چه مىشود. الآن هم شما فردا در روزنامهها همين- بعد از اين وقايع كه واقع شده است- خواهيد ديد كه در روزنامهها دوباره شروع مىكنند به اينكه همه ملت با ما موافقند، همه مردم با ما هستند، يك چند نفرى هم هستند كه انحراف دارند! هر كه مسلمان است، هر كه روحانى صحيح است، با ما موافق است! روحانى روشنفكر صحيح با ما موافق است! اين روحانيها اينها مرتجعينند! اين علماى قم، مراجع بزرگ قم، كه اعلام تعطيل عمومى كردند، اينها جزء مرتجعين هستند! علماى بزرگ چيز فهم با ما موافقند! علماى حقيقى- اسمش را علماى حقيقى مىگذارند!- علماى حقيقى با ما موافقند! هيچ پيدا نمىكنى يك همچو علماى حقيقى را. فقط تو [ى] روزنامه علماى حقيقى با ما هستند! كدام علما؟! مگر مسلمان مىشود با تو موافق باشد؟ مگر مسلمان مىشود راضى به قتل اينها [1] باشد؟ منتها گاهى مىترسد يك مسلمانى، حرف نمىزند يا يك عالِمى حرف نمىزند؛ گاهى هم نمىترسد و حرف مىزند. گاهى يك طلبه مىترسد و از خانهاش بيرون نمىآيد؛ گاهى هم نه، نمىترسد و حرفش را مىزند؛ اما «موافقند» حرف غلطى است، حرف نامربوطى است.
معجون رژيم ايران!
كدام عالِم با تو مىتواند موافق باشد؟ مگر مىشود كه يكى عالِم باشد، اسمش را