نسوخته به اسلام از حضرت صاحب- سلام اللَّه عليه؛ خوب ايشان هم كه مىبينند اين را، خود ايشان بيايند؛ چرا من بكنم»! اين منطق اشخاصى است كه مىخواهند از زير بار در بروند. اسلام اينها را نمىپذيرد. اسلام اينها را به هيچ چيز نمىشمرد. اينها مىخواهند از زير بار در بروند. يك چيزى درست مىكنند، دو تا روايت از اين طرف از آن طرف مىگردند پيدا مىكنند كه خير، با سلاطين مثلًا بسازيد، دعا كنيد به سلاطين. اين خلاف قرآن است. اينها نخواندهاند قرآن را. اگر صد تا همچو روايتهايى بيايد، ضربِ به جِدار مىشود. [1] خلاف قرآن است، خلاف سيره انبياست. با اينكه روايتى نيست. شما وقتى ملاحظه مىكنيد آن همه رواياتى كه اگر كسى ميل به اين بكند كه- روايتى است- كه اگر مايل باشى كه زنده باشد اين سلطان، تو هم با او محشورى. [2] مسلمان مگر مىشود مايل باشد به اينكه يكى زنده باشد و ظلم كند، آدم بكشد؟ رابطه داشته باشد با يك كسى كه آدم مىكشد، عالِم مىكشد، علما را مىكشد؟ ما الآن چقدر علماى بزرگ و عرض مىكنم، مدرسين عاليمقام تو [ى] حبسها، توى تبعيدگاهها داريم، مىدانيد شما؟ الآن چند نفر از اين علماى ما توى زندانند و چند نفر از اين علماى ما در تبعيدگاهها دارند به سر مىبرند؛ مع ذلك همينها بودند كه تبعيد شده بودند قبلًا؛ حالا كه آمدهاند همينها بودند كه مشتشان را گره كردند و بر خلاف دولت صحبت كردند و بر خلاف شاه صحبت كردند؛ دوباره هم گرفتار شدند. همين آقاى محترمى كه- جوان بزرگوارى كه- در همين ديروز، در عصر فاتحه ديروز آن صحبتها را كرده، اين حبس بود و اين- عرض مىكنم كه- تبعيد بود و مظنونِ اين است بلكه شايد بيشتر از ظن، كه اين هم حالا يا گرفتندش يا فردا بگيرند. اما از حبس درآمده و مشتش را گره كرده. بچه اسلام اين است؛ مسْلم اين است. مسلمان اگر بخواهد اهتمام به امور مسلمين نداشته
[1] بر ديوار كوبيده مىشود؛ بىاعتبار است. پيرامون صحت (روايات) در احاديث آمده است: «... ما وافَقَ كتابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ ما خالَفَ كتابَ اللَّهِ ... فَاضْرِبُوهُ عَلَى الْجِدارِ». تفسير صافى، ج 1، ص 21.
[2] مضمون روايتى از امام صادق (ع) در تفسير سوره هود، آيه 113. بحار الأنوار، ج 72، ص 369.