responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صحيفه امام نویسنده : الخميني، السيد روح الله    جلد : 3  صفحه : 337

حجتيه سر يك كسى را بريده‌اند، يعنى تير زده‌اند به او، تير زده‌اند به او كه خون جارى شده است؛ كه يكى از علماى اينجا كه رفته بود آنجا و بعد برگشت گفت كه ما هم رفتيم ديديم از آن محلى كه اين تير خورده است خون ريخته؛ ريخته تا آمده است لب حوض.

شاه، مجرم اصلى و دست نشانده متفقين‌

شما احتمال مى‌دهيد كه رئيس شهربانى قم يك همچو كارى بكند؟ او نمى‌تواند يك همچو كارى بكند. هى نگوييد كه مأمورين اين كار را كردند. آنى كه اين كارها را مى‌كند شخص خود شاه است. يعنى شخص خود شاه امر مى‌دهد. شخص خود شاه هم مى‌گويد بكشيد؛ تا نگويد نمى‌كشند. مگر يك امر ساده‌اى است كه يك ملت را به تفنگ و مسلسل ببندند؛ يك حوزه علميه را كه مردم به آن علاقه دارند، مردم آن را بزرگ مى‌شمرند، اين را به مسلسل ببندند؟ مگر يك امر ساده‌اى است كه شهربانى تهران و شهربانى قم و رئيس سازمان تهران، رئيس سازمان قم، و نمى‌دانم نخست وزير تهران و نخست وزير چه، مگر اينها مى‌توانند يك همچو كارى بكنند؟ همه‌اش شخص خود آقاست. مجرم اصلى خود اين است. اين را كى نصب كرد؟ خود ايشان در كتابشان‌ [1] نوشتند: متفقين وقتى كه آمدند- بعدش محو كردند؛ بعد ديدند غلط كردند، محوش كردند- خود ايشان نوشتند كه متفقين وقتى كه آمدند در ايران صلاح ديدند كه ما باشيم، كه دودمان ما سلطنت را داشته باشد. لعنت بر اين صلاح! اين متفقين، اين اشخاصى كه امضا كردند حقوق بشر را و اعلاميه حقوق بشر را، اينها به جان ما يك همچو اشخاصى را گماشتند و يك همچو اختناقى را. آزاد است بشر اما ايرانش چطور؟! يكى را گماردند، يكى را گذاشتند آنجا؛ قبلًا او [2] را گذاشته بودند، همه آزاديها را سلب كرده بود. اين طور اجتماعى كه حالا مى‌شود آن وقت اين طورها نمى‌توانستند، نمى‌كردند، يا باز روشن نشده بودند مردم‌


[1] كتاب مأموريت براى وطنم.

[2] رضا خان.

نام کتاب : صحيفه امام نویسنده : الخميني، السيد روح الله    جلد : 3  صفحه : 337
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست